کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنظیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنظیم
لغتنامه دهخدا
تنظیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ نظم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درکشیدن جواهر به رشته وسخن در وزن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درکشیدن جواهر به رشته و وزن ترتیب دادن سخن را. (ناظم الاطباء). جواهر به رشته کشیدن . (آنندراج ). ترتیب شعر وبه...
-
جستوجو در متن
-
سازمان دادن
لغتنامه دهخدا
سازمان دادن . [ دَ] (مص مرکب ) تشکیل سازمان . ترتیب و تنظیم سازمان .
-
باغچه بستن
لغتنامه دهخدا
باغچه بستن . [ چ َ / چ ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تنظیم کرتهای باغ . کرت بندی . مرزبندی زمینهای باغ . آرایش و تنظیم زمین باغ و بستان . ورجوع به باغچه و باغچه بندی و باغچه بندی کردن شود.
-
گیتی پروری
لغتنامه دهخدا
گیتی پروری . [ پ َرْ وَ] (حامص مرکب ) عمل گیتی پرور. تنظیم و تدبیر گیتی .
-
سر و صورت
لغتنامه دهخدا
سر و صورت . [ س َ رُ رَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سر و سامان . ترتیب . نظم .- سر و صورت دادن به کاری ؛ تنظیم کردن آن . مرتب ساختن آن .
-
سازداری
لغتنامه دهخدا
سازداری . (حامص مرکب ) ترتیب و تنظیم کار. (کذا فی المجمع شعوری ج 2 ورق 81) .
-
ساعتی
لغتنامه دهخدا
ساعتی . [ ع َ ] (ص نسبی ) هر چیز منسوب به ساعت .- ( بمب ساعتی ؛ بمبی است که چنان تنظیم گردد که در ساعت معینی خود بخود منفجر شود.
-
اساس نامه
لغتنامه دهخدا
اساس نامه . [ اَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قانونی که برای اداره ٔ یک مجمع یا مجلس تنظیم کنند.
-
ساعت ظهرکوک
لغتنامه دهخدا
ساعت ظهرکوک . [ ع َ ت ِ ظُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعتی که در آن نیمروز و نیمشب مبداء (ساعت 12) را نشان دهد و هر وقت و ساعتی نسبت بدان باز خوانده شود. و این نوع تنظیم ساعت ابتدا در اروپا معمول بود و اینک طرز رسمی تنظیم ساعت در ایران است . و این در...
-
کشیک نویس
لغتنامه دهخدا
کشیک نویس . [ ک َ / ک ِ ن ِ] (نف مرکب ) آنکه نوبت قراولی معین می کند. مأمور تنظیم امر قراولی و پاسبانی محلی . (یادداشت مؤلف ).
-
تمپل
لغتنامه دهخدا
تمپل . [ ت ِ ] (اِخ ) سرویلیام ... از سران دولت انگلستان (1628-1699 م .) و تنظیم دهنده ٔ قراردادهای اکس لاشاپل ونیمگ است . (از لاروس ).
-
دریاچه ٔ قو
لغتنامه دهخدا
دریاچه ٔ قو. [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ] (اِخ ) بالتی که در سال 1877 م . بر مبنای موسیقیی که چایکوفسکی تنظیم کرده بود ایجادشد و گروههای بالت شوروی در نمایش آن تخصص دارند.
-
ساعت الکتریکی
لغتنامه دهخدا
ساعت الکتریکی . [ ع َ ت ِ اِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، ِا مرکب ) ساعتی که به نیروی برق کار می کند یا تنظیم می شود. ساعت برقی .
-
محضری
لغتنامه دهخدا
محضری . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به محضر.- سند محضری ؛ سند که در دفترخانه ٔ اسناد رسمی و برطبق موازین قانونی تنظیم شود. رجوع به محضر شود.