کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنزل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنزل کردن
لغتنامه دهخدا
تنزل کردن . [ ت َ ن َزْ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پس رفتن . واپس رفتن . مقابل ترقی کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تنزل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای مشابه
-
تنزل دادن
لغتنامه دهخدا
تنزل دادن . [ ت َ ن َزْ زُ دَ ] (مص مرکب ) پایین آوردن . فرودی دادن . رجوع به تنزل و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تنزل ساختن
لغتنامه دهخدا
تنزل ساختن . [ ت َ ن َزْ زُ ت َ ] (مص مرکب ) دربیت زیر بمعنی جایگاه و محل فرود ساختن آمده است :ای ساخته بر دامن ادبار تنزل غماز چو ببغایی و پرگوی چو بلبل .منجیک .
-
جستوجو در متن
-
عقب رفتن
لغتنامه دهخدا
عقب رفتن . [ ع َ ق َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) پس رفتن . قدم باز پس نهادن . پس کشیدن . || مجازاً، تنزل کردن ، مقابل جلو رفتن ، ترقی کردن .
-
زمین خوردن
لغتنامه دهخدا
زمین خوردن . [ زَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) به زمین افتادن . سقوط. بر زمین افتادن نه به اراده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تنزل فاحش کردن بها و قیمت چیزی ناگهان . سخت تنزل کردن بهای چیزی . سخت بی مشتری شدن چیزی که پیش پرمشتری بود. (یادداشت بخط ...
-
واترقیدن
لغتنامه دهخدا
واترقیدن . [ ت َ رَق ْقی دَ ] (مص مرکب ) مصدر جعلی از ترقی . تنزل کردن ترقی معکوس کردن . به صورت مثل گفته میشود : هر که بینی ترقیی داردمن بیچاره واترقیدم .(از فرهنگ نظام ).
-
پس شاشیدن
لغتنامه دهخدا
پس شاشیدن . [ پ َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، تنزل کردن . عقب رفتن . بد شدن پس از نیکوئی : مثل شتر پس میشاشد. روز بروز پس میشاشد.
-
پست گشتن
لغتنامه دهخدا
پست گشتن . [ پ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پست گردیدن . || تنزل کردن : امروز پست گشت مرا همت بلندزنگار غم گرفت مرا تیغ غمزدای .مسعودسعد.
-
زمین زدن
لغتنامه دهخدا
زمین زدن . [ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) بزمین زدن . به سختی بزمین کوفتن چیزی را. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بر زمین انداختن شی ٔ یا شخصی را. (فرهنگ فارسی معین ). || بزمین افکندن خصم خودرا در کشتی . شکست دادن حریف را در نبرد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)...
-
معکوس
لغتنامه دهخدا
معکوس . [ م َ ] (ع ص ) نگونسار. (غیاث ) (آنندراج ). نگونسار و باژگونه و سرنگون و مقلوب . (ناظم الاطباء). واژگون . واژگونه . وارون . وارونه . باژگون . باشگونه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). برعکس .- ترتیب معکوس ؛ ترتیب نزولی اعداد و این خلاف ترتیب مس...
-
شاشیدن
لغتنامه دهخدا
شاشیدن . [ دَ ] (مص ) کمیز کردن . (شرفنامه ٔ منیری ). بول کردن و کمیز کردن باشد. (برهان قاطع) (شعوری ). پیشاب کردن . میزیدن . میختن . آب تاختن . پیشاب ریختن . زهراب ریختن . آب انداختن .(در ستوران ). جیش کردن . (در اطفال ). چامیدن . ادرار کردن . شَفشَ...
-
پستی گرفتن
لغتنامه دهخدا
پستی گرفتن . [ پ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب )فرود آمدن . تنزل . نزول کردن . نازل شدن : چو شب رفت و بر دشت پستی گرفت هوا چون مغ آتش پرستی گرفت . عنصری .نالم به دل چو نای من اندر حصار نای پستی گرفت همت من زین بلندجای . مسعودسعد.|| پست گشتن . کوتاه شدن . ا...
-
سپر بر آب افکندن
لغتنامه دهخدا
سپر بر آب افکندن . [ س ِ پ َ ب َ اَ ک َ دَ] (مص مرکب ) کنایه از زبون شدن و فروتنی کردن و تنزل و ترک ننگ و ناموس و عار نمودن . (برهان ) (رشیدی ). در جنگ نامردی کردن و عاجز شدن . (غیاث ) : نصیب روز نگه داشتم دگر چه کنم فکند خواهم چون دیگران بر آب سپر. ...