کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تندی کردن
لغتنامه دهخدا
تندی کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عتاب کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرکشی . درشتی کردن . خشمگین شدن . غضب کردن . خشونت کردن در رفتار و گفتار : بدو گفت مادر، که تندی مکن بر اندازه باید که رانی سخُن . فردوسی .بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن ک...
-
جستوجو در متن
-
نانجیبی
لغتنامه دهخدا
نانجیبی . [ن َ ] (حامص مرکب ) بدذاتی . بدگوهری . رذالت . دنائت .- نانجیبی کردن ؛ رذالت نمودن . سخت گیری بی جا و بی مورد کردن . تندی و خشونت نابجا کردن . به ناسزا بر کسی ستم کردن .|| ناپاکی . بی عفتی . هرزگی .
-
انجالانیدن
لغتنامه دهخدا
انجالانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) پر کردن و انباشتن . || سیر کردن . || خودداری کردن در تندی و از سورت انداختن و ضبط کردن از گستاخی . || خسته و مانده شدن . || پند دادن . || تاب دادن و پیچیدن . (ناظم الاطباء).
-
فین فین کردن
لغتنامه دهخدا
فین فین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نفس را به تندی و با صدا از بینی بیرون دادن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
تلخی کردن
لغتنامه دهخدا
تلخی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خشونت و تندی کردن . بدخویی کردن . درشتی کردن : گر نمکدان پرشکر خواهی مپرس تلخیی کان شکرستان می کند. سعدی .رجوع به تلخی و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
بلندی کردن
لغتنامه دهخدا
بلندی کردن . [ ب ُ ل َ ک َدَ ] (مص مرکب ) فخر فروختن . تکبر کردن : همان ننگ مردان که تندی کنندابر تنگدستان بلندی کنند.فردوسی .
-
بدزبانی
لغتنامه دهخدا
بدزبانی . [ ب َ زَ ] (حامص مرکب ) ژاژخایی و هرزه سرایی . (ناظم الاطباء). بذائت . بذائت لسان . ذرب . بذرب . بذاء. فحش . دشنام . ناسزا. بددهنی : تو همه ٔ کلفتهای مرا با بدزبانی می تارانی . (یادداشت مؤلف ).- بدزبانی کردن ؛ ناسزا گویی کردن . تندی و تیز...
-
صولت کردن
لغتنامه دهخدا
صولت کردن . [ ص َ / صُو ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خشم کردن . تندی کردن : تو جفا کنی و صولت ، دگران دعای دولت نه عجب بدین لطافت که تو پادشاه داری . سعدی .رجوع به صولت شود.
-
تیزپروازی
لغتنامه دهخدا
تیزپروازی . [ پ َرْ ] (حامص مرکب ) سرعت طیراو عمل پرواز کردن به تندی و سرعت . (ناظم الاطباء).
-
حدت
لغتنامه دهخدا
حدت . [ ح ِدْ دَ ] (ع مص ) تیزی کردن و تندی نمودن . تیزی کردن . (دهار). تیزی کردن برکسی . (تاج المصادر بیهقی ). || تیز شدن . (زوزنی ). || تیز شدن شمشیر. (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به حده شود.
-
مصاخبة
لغتنامه دهخدا
مصاخبة. [ م ُ خ َ ب َ ] (ع مص ) سرزنش کردن به تندی . (ناظم الاطباء). با کسی بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به خشم و به آواز بلند با کسی بانگ زدن . (یادداشت مؤلف ). تصاخب . با همدیگر فریاد کردن .
-
مماشقة
لغتنامه دهخدا
مماشقة. [ م ُ ش َ ق َ ] (ع مص ) همدیگر را کشیدن ودشنام دادن یکدیگر را و با هم بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دشنام دادن و به تندی سرزنش کردن . مصاخبة. (از اقرب الموارد).
-
فین فین
لغتنامه دهخدا
فین فین . (اِ صوت ) فین . نفس به تندی گرفتن . (آنندراج ). رجوع به فین (اِ صوت ) شود.- فین فین کردن . رجوع به این ماده شود.
-
تیموک
لغتنامه دهخدا
تیموک . (اِ) عبوس است که آن ترشروئی کردن و اظهار کراهیت نمودن باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). تندی و درشتی و سخت روئی و عبوس . (ناظم الاطباء).