کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندرستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تندرستی
لغتنامه دهخدا
تندرستی . [ ت َ دُ رُ ] (اِخ ) اسمی است که به یسنا 60 داده شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هات شصتم را پارسیان «تندرستی » هم نامیده اند. (یسنا بخش 2 ص 74). دعای درود است . (خرده اوستا ص 71). رجوع به خرده اوستا ص 28 و 71 و 230 شود.
-
تندرستی
لغتنامه دهخدا
تندرستی . [ ت َ دُ رُ ] (حامص مرکب ) سلامتی و صحت و بی مرضی و توانایی و قوت بدن و شهند. (ناظم الاطباء). از: تندرست + َی (مصدری )... پهلوی تندرستی ، سلامت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ترا ای جوان تندرستی و بخت همانا و همواره با تاج و تخت . فردوسی .ب...
-
جستوجو در متن
-
ظلة
لغتنامه دهخدا
ظلة. [ ظَل ْ ل َ ] (ع اِمص )اقامت به جائی . || صحت . سلامت . تندرستی .
-
بتاور
لغتنامه دهخدا
بتاور. [ب َ وَ ] (اِ) صحت . سلامت . تندرستی . (ناظم الاطباء).
-
حفظالصحة
لغتنامه دهخدا
حفظالصحة. [ح ِ ظُص ْ ص ِح ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) نگاهداشت تندرستی .- علم حفظالصحة ؛ دانش نگاهداشت تندرستی . بهداشت . و آن علمی باشد که پیدا آمدن بیماری ها را منع کند.
-
مصحة
لغتنامه دهخدا
مصحة. [ م َ ص َح ْ ح َ / ص ِح ْ ح َ ] (ع اِ) سبب تندرستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبب تندرستی . گوید: الصوم مصحة، و کذا السفر. (ناظم الاطباء).
-
گشی
لغتنامه دهخدا
گشی . [ گ َ ] (حامص ) خوشی . خوشحالی . (از آنندراج ). || تندرستی . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کشی شود.
-
چاقی
لغتنامه دهخدا
چاقی . (حامص ) فربهی . تنومندی . گندگی . سنگینی . پرگوشتی . سمن . || صحت . سلامت . عافیت . تندرستی . بهبود.
-
روان پزشکی
لغتنامه دهخدا
روان پزشکی . [ رَ وام ْ پ ِ زِ ] (حامص مرکب ) شعبه ای است از فن طبابت که از وجوه و جنبه های مختلف روحی تندرستی و بیماری انسان بحث میکند و اساس آن مطالعه ٔ عوامل و نیروهای جسمی و روانی است که در پیشرفت تندرستی و یا ایجاد بیماری مؤثر می باشد. رجوع به ...
-
به افتاد
لغتنامه دهخدا
به افتاد. [ ب ِه ْ اُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بهبود. (فرهنگ رشیدی ) : بحکم نظر در به افتاد خویش گرفتند هریک یکی راه پیش . سعدی (از فرهنگ رشیدی ).|| تندرستی .
-
گشتی
لغتنامه دهخدا
گشتی . [ گ َ ] (ص نسبی ، اِ) پاسبان . نگهبان وپاسبان شب . گزمه . پلیس که شب در گردش است . || خوشی و شادی . || صحت . تندرستی . || مسرور. شادمان . خوشحال . (از ناظم الاطباء).
-
نیکوحالی
لغتنامه دهخدا
نیکوحالی . (حامص مرکب ) رخاء. قوی حالی . توانگری . فراغ بال : تجمل ؛ نیکوحالی نمودن . (دستورالاخوان ). هم مثل المعی و الکرش ؛ یعنی ایشان در نیکوحالی و ارزانیند. (منتهی الارب ). || سلامت . تندرستی . || خوشحالی . خوشوقتی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
صح
لغتنامه دهخدا
صح . [ ص ُح ح ] (ع اِمص ) تندرستی از بیماری ، خلاف سقم . || بهی و برائت از هر عیب . (منتهی الارب ). || (ص ) درست و تندرست . (غیاث اللغات از لطایف ).
-
شفاساز
لغتنامه دهخدا
شفاساز. [ ش ِ / ش َ ] (نف مرکب ) شفاسازنده . نافع و سودمند و شفادهنده . (ناظم الاطباء) : به دستان دوستان را کیسه پردازبه زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی .|| دارویی که تندرستی آورد. (ناظم الاطباء).