کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنجيم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تنجیم
لغتنامه دهخدا
تنجیم . [ ت َ ] (ع مص ) به بارها دادن مال و آنچه بدین ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پاره پاره گذاردن وام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره پاره گذاردن وام و دیه را. (از اقرب الموارد). || به نجوم حکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ...
-
جستوجو در متن
-
اخترشناسی
لغتنامه دهخدا
اخترشناسی . [ اَ ت َ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل اخترشناس . تنجیم .
-
زناتی
لغتنامه دهخدا
زناتی . [ زِ ] (اِخ ) شیخ محمد. او راست : کتاب الفصل فی اصول الرمل تنجیم . (از معجم المطبوعات ).
-
اصطرونومیا
لغتنامه دهخدا
اصطرونومیا. [ اَ طُ رُ ] (معرب ، اِ) اسطرنومیا. علم نجوم . تنجیم . ستاره شناسی . استرونومی .
-
جزٔجزء کردن
لغتنامه دهخدا
جزٔجزء کردن . [ ج ُزْءْ ج ُزْءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنجیم . بخش بخش کردن . قسمت قسمت کردن .
-
غیب بین
لغتنامه دهخدا
غیب بین . [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب ) آنکه غیب را بیند. بیننده ٔ غیب و نهان . رجوع به غیب شود : انبیا را داد حق تنجیم این غیب را چشمی بباید غیب بین .مولوی (مثنوی ).
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م ُ ن َج ْ ج َ ] (ع ص ) حساب شده و تعیین شده از روش ستاره ها. (ناظم الاطباء). || وامی که پاره پاره ادا کرده شود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنجیم شود.
-
عقده ٔ گردون
لغتنامه دهخدا
عقده ٔ گردون . [ ع ُ دَ/ دِ ی ِ گ َ ] (اِخ ) کنایه از رأس و ذنب ، و هر دو را عقدتین گویند و این اصطلاح اهل تنجیم است . (آنندراج ). و رجوع به عقدة و عقده و عقدتین شود : عقد ابروی قضا از پی تسکین شغب گشته با عقده ٔ گردون به سیاست انباز.اوحدالدین انوری...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحاج مکنی بابی الصلاح المؤقت . او راست : مقرب المطالب در علم تقویم و تنجیم که بشعر است و اول آن بیت زیر است :الحمدﷲ البدیع الصانعالواحد الرّب ِ الحکیم الواسع.(کشف الظنون ج 2 ص 508).
-
ابن رضوان
لغتنامه دهخدا
ابن رضوان . [ اِ ن ُ رِض ْ ] (اِخ ) علی بن رضوان بن علی بن جعفر مصری ، مکنی به ابوالحسن . در آغاز صناعت تنجیم می ورزید و بر راه می نشست و از فال و زایجه ارتزاق میکرد. سپس منطق و طب آموخت و در هیچیک براعتی به دست نکرد و کتبی نیز دارد که بر پایه و اساس...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) گیلانی . (مولانا نظام الدین ...). خوندمیر در حبیب السیر (ج 2 ص 394) آرد که : او از مشاهیر منجمان فطنت نشانست و از علم رمل و طالع مسئله نیز وقوفی تمام دارد و آن جناب در زمان دولت خاقان منصور از ولایت گیلان به دارالملک خراسان آم...
-
درج
لغتنامه دهخدا
درج . [ دَ رَ ] (ع اِ) ج ِ دَرَجَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). پایه ها. مراتب : و اسرار علم و تنجیم و معرفت درج و دقایق تقویم و طرف علم و طف و نتف خواص ادویه و غیر آن تعلیم کنم . (سندبادنامه ص 62).کواکب را ز ثابت تا به سیاردقایق با درج پیموده مقد...
-
آبی
لغتنامه دهخدا
آبی . (ص نسبی ) برنگ آب . کبود. ازرق . نیلی . نیلگون . نیلوفری . کوود. آبیو. رنگ کبود روشن . و گاه آبی آسمانی گویند و از آن آبی سخت روشن خواهند و این همان آسمانجونی و آسمانگونه است . و آبی سیر گویند و از آن آبی پررنگ و گرفته اراده کنند و مقابل آن آبی...
-
تسدیس
لغتنامه دهخدا
تسدیس . [ ت َ ] (ع مص ) شش رکن ساختن چیزی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چیزی را به شکل شش گوشه ساختن و به شش جزء تقسیم کردن (ناظم الاطباء). شش گوشه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ). || (ع اِ) در اصطلاح منجم...