کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبلی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنبلی کردن
لغتنامه دهخدا
تنبلی کردن . [ تَم ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاهلی کردن . سستی کردن . تنبلی نمودن . تن پروری کردن . رجوع به تنبل شود.
-
جستوجو در متن
-
بی عاری کردن
لغتنامه دهخدا
بی عاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی چشم و رویی کردن . تنبلی کردن .
-
کاهلی کردن
لغتنامه دهخدا
کاهلی کردن . [ هَِ ک َ دَ] (مص مرکب ) تن آسانی کردن . تنبلی کردن : ایزد پیام داد ترا: کاهلی مکن در کار، اگر تمام شنودستی آن پیام . ناصرخسرو.کاهلی کردند تا مرا بضرورت باز باید گشت . (تاریخ بیهقی ).
-
کسل
لغتنامه دهخدا
کسل . [ ک َ س َ ] (ع مص ) سستی کردن در کار و تنبلی و کاهلی نمودن . (از ناظم الاطباء). سستی کردن و کاهلی نمودن در آنچه که نباید در آن سستی شود. (از اقرب الموارد). || آرمیدن با زن بی انزال و اعتزال کردن و خواهش فرزند نکردن زن . (از ناظم الاطباء) (از آن...
-
سست کوشی
لغتنامه دهخدا
سست کوشی .[ س ُ ] (حامص مرکب ) کاهلی . تنبلی کردن : آهن شه چو سخت جوشی کردلشکر ترک سست کوشی کرد.نظامی .
-
کلسمة
لغتنامه دهخدا
کلسمة. [ ک َ س َ م َ ] (ع مص ) درنگ کردن در ادای حقوق از کاهلی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ستیهیدن در ادای حقوق از تنبلی . (از اقرب الموارد). || بشتاب رفتن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). شتاب . (آنندراج...
-
کندی کردن
لغتنامه دهخدا
کندی کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سستی کردن . کاهلی کردن . تنبلی کردن : کندی مکن بکن چو خردمندان صفرای جهل را به خرد تسکین . ناصرخسرو.ور خاطرم به جایی کندی کنداو را به دست فکرت سوهان کنم . ناصرخسرو (دیوان ص 304).بدین مهلت که دادستت مشو از فکر او ...
-
مسامحه
لغتنامه دهخدا
مسامحه . [ م ُ م َ ح َ ] (ع اِمص ) مسامحة. مسامحت . سهل انگاری و آسان شمردگی و تهاون و تغافل . (ناظم الاطباء). آسان فراگرفتن . با کسی آسان و سهل فرا گرفتن . آسان گزاری . آسانی . مساهله . مساهلت . اغماض . به نرمی رفتار کردن . مدارا کردن . || نرمی و مد...
-
جابیدن
لغتنامه دهخدا
جابیدن . [ دَ ] (مص ) در یادداشت خط مؤلف لغت نامه بنقل از بیانکی این کلمه بمعنی خود را بخوشی رها کردن و تنبلی نمودن و بی حالی آمده است . مؤلف فرهنگ ناظم الاطباء آرد: سست شدن . || هولناک گشتن . || ترسیدن . || ناراضی بودن . || آزرده شدن . || پشیمان ش...
-
یللی
لغتنامه دهخدا
یللی . [ ی َ ل َ لی / ی َل ْ ل َ لی ] (اِ)بانگ و فریادی که در حالت مستی و یا هنگام رسیدن خبر خوش می نمایند. (ناظم الاطباء). کلمه ای است که در وقت مستی و سماع و ذوق می گویند. (آنندراج ) : از غم ایام رستم یللی . مولوی .داد مطرب دف به دستم یللی بالی از ...
-
تنبل
لغتنامه دهخدا
تنبل . [ ت َ ن َب ْ ب ُ ] (ع مص ) گرفتن : تنبل ما عندی ؛ گرفت آنچه نزد مردم بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آگاه و تیزخاطر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرامی شدن . (منتهی الارب ) (آن...
-
بی کاری
لغتنامه دهخدا
بی کاری . (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی کار. بی شغلی . (ناظم الاطباء). عزل . (منتهی الارب ). کار نداشتن : که از داد و بی کاری و خواسته خروشد بمغز اندرون کاسته . فردوسی . || بی منصبی . || بی خدمتی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کار شود. || تنبلی و بیعاری ...
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
ثافسیا
لغتنامه دهخدا
ثافسیا. (معرب ، اِ) اذرباس . (بحر الجواهر). || ثافیسا. در منهاج ثافیستا نیز آمده است و آن صمغ سداب برّی است . (بحر الجواهر). || صمغ سداب کوهی . || یتبون . || و بزبان بربر آن را ادریاس نامند. بقول دیسقوریدس این نبات نامش از جزیره ٔ تافسیس مشتق است چه ...