کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تناصف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تناصف
لغتنامه دهخدا
تناصف . [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) یکدیگر را انصاف دادن . (منتهی الارب ) (از زوزنی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): انی غرضت الی تناصف وجهها؛ یعنی استواءَ المحاسن کان بعض اعضاء الوجه انصف بعضاً فی اخذ القسط من الجمال . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تناسف
لغتنامه دهخدا
تناسف . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) راز و پنهان گفتن سخن . یقال : هما یتناسفان الکلام ؛ ای یتساران . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متناصف
لغتنامه دهخدا
متناصف . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) یکدیگر را انصاف دهنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).به یکدیگر عدالت کننده و انصاف دهنده . رجوع به تناصف شود. || عادل و دادگر. (ناظم الاطباء).