کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تناسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تناسل
لغتنامه دهخدا
تناسل . [ ت َ س ُ] (ع مص ) زه و زاد پدید آمدن . (زوزنی ). از یکدیگر زادن . (منتهی الارب ) (از دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از هم زائیدن . (غیاث اللغات ) : هرکه خدمت ... کسی را کند که قدر آن نداند همچنان آن کس است که بصورت گرمابه...
-
واژههای مشابه
-
اعضاء تناسل
لغتنامه دهخدا
اعضاء تناسل . [ اَ ءِ ت َ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارتند از خصیتین و عروقی که نزدیک به آن است و قضیب . (از بحر الجواهر). فرج و رحم و متعلقات و ذکر و بیضه و وعاء منی . (از ناظم الاطباء).
-
توالد و تناسل
لغتنامه دهخدا
توالد و تناسل . [ ت َ ل ُ دُ ت َ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) زاد و ولد. زائیدن و فرزند آوردن . تولید مثل کردن : و تا دامن قیامت از توالد و تناسل ایشان مؤمن و مؤمنه می زاید. (کلیله و دمنه ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای همآوا
-
تناثل
لغتنامه دهخدا
تناثل . [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) ریختن . یقال : تناثلوا الیه ؛ ای انصبوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
زه
لغتنامه دهخدا
زه . [ زَ ] (اِ) آلت تناسل باشد. (برهان ). و بمعنی آلت تناسل مجازاست . (آنندراج ). آلت تناسل و نره . (ناظم الاطباء).
-
چل
لغتنامه دهخدا
چل . [ چ ُ ] (اِ) آلت تناسل را گویند. (برهان )(از جهانگیری ). آلت تناسل که چول نیز گویند. (رشیدی ). آلت تناسل را گویند وچُر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). آلت تناسل و نره . (ناظم الاطباء). آلت تناسل پسران خردسال (در اصطلاح روستائیان فیض آباد م...
-
فشاء
لغتنامه دهخدا
فشاء. [ ف َ ] (ع اِمص ) بسیاری شتران و تناسل آن . (منتهی الارب ). تناسل المال و کثرته . (اقرب الموارد).
-
چر
لغتنامه دهخدا
چر. [ چ ُ ] (اِ)آلت تناسل را گویند. (برهان ). به معنی آلت تناسل است . (انجمن آرا) (آنندراج ).آلت تناسل باشد. (جهانگیری ). نره و آلت تناسل . (ناظم الاطباء). آلت تناسل . (فرهنگ نظام ) (شعوری ). شرم مرد. آلت رجلیت . ایر. ذکر. چل (در تکلم امروز اصفهان و ...
-
تناجل
لغتنامه دهخدا
تناجل . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) باهم پیکار و نزاع کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تناسل . (اقرب الموارد). رجوع به تناسل شود.
-
لاند
لغتنامه دهخدا
لاند.(اِ) لند. آلت تناسل باشد به زبان هندی . (اوبهی ).
-
ایر
لغتنامه دهخدا
ایر. [ اَ ](اِ) آلت تناسل . (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کرزه
لغتنامه دهخدا
کرزه . [ ک َ زَ / زِ ] (ص ) مادرزادی راگویند که آلت تناسل نداشته باشد. (برهان ). مادرزادی که هیچ نره و مردی نداشته باشد. (یادداشت مؤلف ).