کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ناتمیز
لغتنامه دهخدا
ناتمیز. [ ت َ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، ناپاک . (یادداشت مؤلف ). پلید. پلشت . آلوده . که تمیز و پاکیزه نیست . || بی تمیز. بی تمییز.
-
تمییز کردن
لغتنامه دهخدا
تمییز کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمیز کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بازشناختن . تمیز دادن . تمییز دادن . || پاکیزه ساختن . نظیف کردن . پاک کردن : تا میان هزیمت و نصرت تیغ چون گندنا کند تمییزاز تف تیغ فتنه باد تهی دشمنت را دماغ چون گشنیز. انوری .ر...
-
ناشور
لغتنامه دهخدا
ناشور. (ن مف مرکب ) ناشسته . شسته نشده . تمیز ناشده . || غیرمطهر. تطهیرنشده .
-
ناتمیزی
لغتنامه دهخدا
ناتمیزی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) تمیز نبودن . پلیدی . پلشتی . شوخگنی . ناپاکی .
-
نفهم
لغتنامه دهخدا
نفهم . [ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) نافهم . بی فهم . که فهم ندارد. (یادداشت مؤلف ). بی شعور. کودن . ابله . که عقل و شعوری ندارد. بی تمیز.
-
هبلاء
لغتنامه دهخدا
هبلاء. [ هََ ] (ع ص ) مؤنث اهبل . زنی که عقل و خرد و تمیز خود را از دست داده باشد. (معجم متن اللغة). ج ، هُبل .
-
تمیزی
لغتنامه دهخدا
تمیزی . [ ت َ ] (حامص ) پاکی و پاکیزگی . (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
رفتگری
لغتنامه دهخدا
رفتگری . [ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رفتگر. تمیز کردن خیابانها و کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
-
میز
لغتنامه دهخدا
میز. (از ع ، اِمص ) مخفف تمیز. (از برهان ). تمییز را خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). تمییز. جدا کردن .
-
ناروفته
لغتنامه دهخدا
ناروفته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نروفته . نروبیده . جاروب نشده . که تمیز و جاروب کرده نیست . رجوع به روفته شود.
-
نالوده
لغتنامه دهخدا
نالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناآلوده . نیالوده . پاک . تمیز. صافی . مقابل آلوده . رجوع به آلوده شود.
-
ناممیز
لغتنامه دهخدا
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی َ ] (ص مرکب ) تمیز داده ناشده . نامشخص . نامعین . نامعلوم . جدا و مشخص ناشده .
-
نابشسته
لغتنامه دهخدا
نابشسته . [ ب ِ ش ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناشسته . (ناظم الاطباء). نشسته . که شسته و تمیز نشده باشد. مقابل شسته و بشسته .
-
ممایزة
لغتنامه دهخدا
ممایزة. [ م ُ ی َ زَ ] (ع مص ) جدا ساختن و تمیز کردن . (آنندراج ). ممائزة. (غیاث ).
-
ممائزت
لغتنامه دهخدا
ممائزت . [ م ُ ءَ / ءِ زَ ] (از ع ، اِمص ) جدا ساختن و تمیز کردن . (غیاث اللغات ). ممایزة. رجوع به ممایزه شود.