کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمیزی
لغتنامه دهخدا
تمیزی . [ ت َ ] (حامص ) پاکی و پاکیزگی . (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
رفتگی
لغتنامه دهخدا
رفتگی . [ رُ ت َ ] (حامص ) رفتگی خانه ؛ تمیزی و جاروب شدن آن : به این شستگی و رفتگی . (یادداشت مؤلف ).
-
ناممیزی
لغتنامه دهخدا
ناممیزی . [ م ُ م َی ْ ی ِ ] (حامص مرکب ) بی تمیزی . (ناظم الاطباء). حالت و صفت ناممیز. رجوع به ناممیز شود.
-
نابالغی
لغتنامه دهخدا
نابالغی . [ ل ِ ] (حامص مرکب ) صفت نابالغ. نابالغ بودن . نارسیدگی . صغر. || نادانی . بی تمیزی .
-
خوشابی
لغتنامه دهخدا
خوشابی . [ خوَ / خ ُ ] (حامص ) آبداری . سفیدی . پاکی . صافی .- خوشابی دندان ؛ آبداری و پاکی و تمیزی دندان .
-
خطشناس
لغتنامه دهخدا
خطشناس . [ خ َ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه عالم به احوال خطوط و احوال خطاطان و تمیزدهنده ٔ بین انواع خطوط از جهت زیبایی و نوع کاغذ و قلم است . || آنکه نوشته ٔ حقیقی را از نوشته ٔ جعلی تمیزی می دهد، کارشناس خط.
-
روز خداوند
لغتنامه دهخدا
روز خداوند. [ زِ خ ُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سبت مسیحیان است و از این رو بدین نام خوانده شد که تمیزی میان آن و یوم الشمس بت پرستان باشد. اعراب یوم الاحد و یهودیان یوم السبت خوانند. این روزدر میان رسولان و مسیحیان قدیم اهمیت و امتیاز مخصوصی داشت...
-
ریش گاوی
لغتنامه دهخدا
ریش گاوی . (حامص مرکب ) حماقت و بی تمیزی . (مجموعه ٔ مترادفات ص 127). صفت ریش گاو. ابلهی و نادانی . (یادداشت مؤلف ). گولی . ابلهی . (امثال و حکم دهخدا). حماقت . (غیاث اللغات ) : آن خلیفه ٔ گول هم یک چند نیزریش گاوی کرد خوش با آن کنیز. مولوی .ز ریش گ...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عمر. والد امام فخرالدین رازی ، از مردم ری . وی نخست فقه آموخت و بعلم خلاف و اصول اشتغال ورزید تا آنجا که در آن تمیزی بسیار حاصل کرد و کم نظیر گشت . ودر ری به تدریس پرداخت و در اوقاتی معلوم خطبه خواندی و خلقی انبوه بسبب ب...
-
بلهانه
لغتنامه دهخدا
بلهانه . [ ب ُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) منسوب به بله که جمع ابله است . (آنندراج ). بطور بلاهت و بی تمیزی . (فرهنگ فارسی معین ) : سنگها طفلان به من انداختندبس که کردم بی قدش بلهانه رقص .عقل حیران است در بازیچه ٔ دور فلک بر مدار زشت گیتی خنده ٔ بلهانه کن ...
-
تسلیم شدن
لغتنامه دهخدا
تسلیم شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تن دادن . گردن نهادن . گردن دادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : از جمله واجبتر و بهتر و حقتر و سزاوارتر آنهاست تسلیم شدن مر فرمانهای خدا را. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308).سعدیا تسلیم فرمان شو که نیست چاره ٔ عاشق بجز ...
-
رسیدگی
لغتنامه دهخدا
رسیدگی . [ رَ / رِ دَ / دِ ] (حامص ) چگونگی رسیده . || درآمدن به حالت نضج و پختگی و بلوغ و کمال . (ناظم الاطباء). نضج . پختگی . چگونگی و حالت پختن میوه . مقابل کالی . مقابل نارسی . مقابل نارسیدگی . (یادداشت مؤلف ). به حالت نضج و پختگی درآمدن میوه . ...
-
غفلت
لغتنامه دهخدا
غفلت . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) گذاشتن . فراموش کردن . (منتهی الارب ). سهو. (دهار). رجوع به غفلة شود. || بی خبر گشتن . (منتهی الارب ). نادانستن چیزی و توجه نداشتن به چیزی . (فرهنگ نظام ). بی خبری و فراموشی . بی تمیزی و نادانی و بی تدبیری و بی پروایی . تها...
-
تازیک
لغتنامه دهخدا
تازیک . (ص ، اِ) تاجیک . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). تاژیک . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). غیرعرب وترک . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نسل ایرانی و فارسی زبان . (فرهنگ نظام ). «تات » بمعنی تازیک و تاجیک یعنی فارسی...