کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمهید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمهید
لغتنامه دهخدا
تمهید. [ ت َ ] (ع مص ) نیک گسترانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). گستردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هموار و نیکو کردن کار را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم...
-
واژههای مشابه
-
تمهید ساختن
لغتنامه دهخدا
تمهید ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تمهیدکردن . راست کردن . ترتیب و انتظام دادن : کافرم گر پیش از او یا بیش از او اسلام رازین نمط کو ساخت تمهید موفر ساختند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 114).رجوع به تمهید و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تمهید کردن
لغتنامه دهخدا
تمهید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . هموار و آراسته کردن . ترتیب و انتظام دادن .- تمهید عذرکردن ؛ عذر نهادن . عذر گسترانیدن . عذر آوردن .آراستن بهانه و پوزش : و عذر بسیار تمهید کن تا بعد از آن مرا چه فراز آید. (سندبادنامه ص 239).- تمهی...
-
جستوجو در متن
-
مقدمه چینی
لغتنامه دهخدا
مقدمه چینی . [ م ُ ق َدْ دِ / دَ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) تمهید مقدمه .ذکر مقدمه برای بیان مطلبی . و رجوع به مقدمه شود.- مقدمه چینی کردن ؛ تمهید مقدمه کردن . برای بیان مطلبی مقدمه ای ذکر کردن .
-
تمهیدات
لغتنامه دهخدا
تمهیدات . [ ت َ ] (ع اِ)، بند و بستها و ترتیبها. (ناظم الاطباء). انتظامها. آراستگیها. (ناظم الاطباء). رجوع به تمهید شود.
-
تمهیدی
لغتنامه دهخدا
تمهیدی . [ ت َ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، ابتدایی و متعلق به مقدمه . (ناظم الاطباء). رجوع به تمهید و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
توطئه چیدن
لغتنامه دهخدا
توطئه چیدن . [ ت َ / تُوطِ ءَ / ءِ دَ ] (مص مرکب ) زمینه سازی کردن و تمهید مدعا نمودن . (از ناظم الاطباء). رجوع به توطئه شود.
-
پیش بندی
لغتنامه دهخدا
پیش بندی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) جلوگیری . دفع. پیشگیری . || تمهید مقدمه ٔ مطلب . تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری : فلان برای مرافعه ٔ خود پیش بندی خوبی کرده بود، یعنی مقدماتی نیکو آماده ساخته بود.
-
کلیدپیچ
لغتنامه دهخدا
کلیدپیچ . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از پیچ که رقعه ای به شکل کلید بر آن پیچند و با یکدیگر فرستند. (از آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ) : تمهید صد گشاد بود اضطراب ماکار کلیدپیچ کند پیچ و تاب ما.محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
توطئه کردن
لغتنامه دهخدا
توطئه کردن . [ ت َ / تُو طِ ءَ / ءِ ک َ دَ ] (مص مرکب )زمینه سازی کردن و طرح نمودن و تمهید مدعا نمودن . (ناظم الاطباء). || دسته بندی سیاسی و غیرسیاسی بمخالفت کسی یا گروهی ، کردن . رجوع به توطئه شود.
-
جای ساختن
لغتنامه دهخدا
جای ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) مهیا ساختن جای را. جای فراهم کردن . تمهید : و او را پسری بود ماچین نام ، شایسته ، پدر را گفت من خود نیز جای سازم تا زمین بر شما فراخ گردد، پس برفت و بزمین ماچین قرار گرفت و آن حدود آباد کرد. (مجمل التواریخ والقصص ص 99).
-
تاکور
لغتنامه دهخدا
تاکور. (اِخ ) وی در دوران امیرتیمور گورکان حاکم قسطنطنیه بود. خواندمیر آرد: بعد از آنکه خاطر خطیر خسروجهانگیر از تمهید بزم عیش به او پرداخت ... مولانا بدرالدین احمد... را به رسم رسالت بجانب مصر فرستاد...و مقارن آن حال ایلچی تاکور حاکم قسطنطنیه که اکن...
-
مهد
لغتنامه دهخدا
مهد. [ م َ ] (ع مص ) گستردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گستردن فراشی را و پای گذاشتن بر آن . (از اقرب الموارد). گسترانیدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مَهَدَ الفراش َ مهداً؛ گسترد فراش را و پای گذاشت روی آن . (ناظم الاطباء). تمهید. || و...