کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمنه
لغتنامه دهخدا
تمنه . [ ت ِ ن َ ] (اِ) سوزن کلان که بدان چیزهای گنده و ستبر دوزند. (فرهنگ رشیدی ).
-
واژههای مشابه
-
تمنة
لغتنامه دهخدا
تمنة. [ ] (اِخ ) (یعنی قسمت معین ). 1- قریه ای است که در مرز و بوم شمالی یهودا واقع است . صحیفه ٔ یوشع 15:10 و فلسطینیان در آنجا ساکن می شدند دوم تواریخ 28:18 و فعلا خرابه ای است که آن را تبنه گویند و موقعش بر تپه ای است که 74 قدم از سطح دریا مرتفع م...
-
تمنه حارس
لغتنامه دهخدا
تمنه حارس . [ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
تمنه سارح
لغتنامه دهخدا
تمنه سارح . [ ] (اِخ ) (قسمتی از بسیاری ) و تمنه حارس یعنی ؛ قسمتی از آفتاب . و آن شهری بود که بر کوه افرائیم واقع و به یوشعبن نون داده شده و او آن را بنا کرده در آنجا ساکن شد و در زمان وفاتش نیز در آنجا مدفون گردید. سفر داوران 2:9 صحیفه ٔ یوشع 19:50...
-
واژههای همآوا
-
تمنح
لغتنامه دهخدا
تمنح . [ ت َ م َن ْ ن ُ ] (ع مص ) دیگری را خورانیدن . و منه حدیث ام زرع : آکل فاتمنح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جاعش
لغتنامه دهخدا
جاعش . (اِ) (به عبری زلزله ).(سفر داوران 2:9). || (اِخ ) محل مرتفعی است از آن افرائیمیان که در حوالی تمنه سارح جائی که یوشع را بخاک سپردند میباشد. (صحیفه ٔ یوشع 24:29 و 30). و وادیهای جاعش . (دوم سموئیل 23:30 و اول تواریخ ایام 11:32). در همانجا باشد....