کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تملی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تملی
لغتنامه دهخدا
تملی . [ ت َ م َل ْ لی ] (ع مص ) روزگار دراز برخورداری گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برخوردن از عمر خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || یقال : لمن لبس الجدید ابلیت جدیداً و تملیت حبیباً، ای عشقت معه . (منتهی ا...
-
جستوجو در متن
-
متملی
لغتنامه دهخدا
متملی . [ م ُ ت َ م َل ْ لی ] (ع ص ) سست و کاهل و آهسته . (ناظم الاطباء). || برخوردار از زندگانی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تملی شود.
-
لبس
لغتنامه دهخدا
لبس .[ ل ُ ] (ع مص ) پوشیدن جامه . (منتهی الارب ). پوشیدن . (تاج المصادر). مقابل خلع. کندن . بیرون کردن . || برخورداری گرفتن از زن زمانی . لبس قوماً کذلک ؛ ای تملی بهم دهراً. لبست فلانةُ عمره ؛ تمام جوانی آن مرد با وی بود. (منتهی الارب ). صاحب کشاف ا...