کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمشیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمشیت
لغتنامه دهخدا
تمشیت . [ ت َ ی َ ] (مص ) مأخوذاز مشی بمعنی جاری کردن و روان کردن .... (غیاث اللغات ). پیشرفتگی و ترقی و برتری و استحکام و صیانت و تربیت و نظم و ترتیب و انتظام و آراستگی . (ناظم الاطباء) : و در تمشیت کار او قصب السبق از ملوک عالم و سلاطین جهان بربای...
-
واژههای همآوا
-
تمشیط
لغتنامه دهخدا
تمشیط. [ت َ ] (ع مص ) شانه وار پیدا شدن پیه در پهلوی اشتر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تسریح و تخلیص بعض موی از بعض دیگر. (از اقرب الموارد).
-
تمشیة
لغتنامه دهخدا
تمشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) فارفتن آوردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). راندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بردن . (ناظم الاطباء). || رفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). لازم و متعدی است . (منت...
-
جستوجو در متن
-
یسلون
لغتنامه دهخدا
یسلون . [ ی ِ س ُ ] (اِخ )خاتون بزرگتر جغتای مغول پسر چنگیزخان که پس از مرگ وی به کمک حبش عمیدالملک و ارکان دولت به تمشیت امور ملک پرداخت . (از تاریخ جهانگشا ج 1 صص 228 - 229).
-
راتق و فاتق
لغتنامه دهخدا
راتق و فاتق . [ ت ِ ق ُ ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) تمشیت دهنده و کارگزار و مصلحت گزار. (ناظم الاطباء). || درّا و دوزا. درنده و دوزنده . همه کاره .
-
کار برآراستن
لغتنامه دهخدا
کار برآراستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تمشیت امور. آراستن و نظام دادن کار : سر گنج را کرد شاه استواربه راه بیابان برآراست کار. فردوسی .ترا ای پسر گر چنین است رای برآرای کار و بپرداز جای .فردوسی .
-
باغ داری
لغتنامه دهخدا
باغ داری . (حامص مرکب ) نگاهداری باغ . || خداوند و مالک باغ بودن . || محافظ و نگهبان باغ بودن . || تمشیت امور باغ کردن . باغبانی . || جمعآوری میوه و فروش حاصل باغ . اجاره داری حاصل باغ . و رجوع به باغدار شود.
-
سامان کردن
لغتنامه دهخدا
سامان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمشیت و نظم دادن . تهیه کردن . فراهم کردن : تا جهان باقی بود بادت بقا تا علم راپایه بفزایی و کار ملک را سامان کنی . عنصری .شیرخان ، سامان رفتن بهار می کرد و انتظار آمدن خواص می کشید. (تاریخ شاهی احمد یادگار ص 197).
-
نایب الصداره
لغتنامه دهخدا
نایب الصداره . [ ی ِ بُص ْ ص َ رَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نایب صدر. آنکه به نیابت صدرالوزراء به تمشیت امور پردازد : و امور متعلق به صدر خاصه را در ولایات مفصله ٔ مذکوره ٔ نایب الصدارة و سایر مباشر صدر خانه متوجه میشده اند. (تذکرة الملوک ص 2).
-
متحنفه
لغتنامه دهخدا
متحنفه . [ م ُ ت َ ح َن ْ ن ِ ف َ ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ ابوحنیفه . حنفی مذهبان : به مذهب امام ابوحنیفه متمسک بود و به تربیت اصحاب و تمشیت کار متحنفه متبرک . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 441).
-
متقوی
لغتنامه دهخدا
متقوی . [ م ُ ت َ ق َوْ وی ] (ع ص ) توانا. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). توانا و قادر. (ناظم الاطباء) : مدد و معاونت ایشان در تمشیت آن کار متقوی شود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 259). || دلاور و دلیر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ ج...
-
رتق و فتق
لغتنامه دهخدا
رتق و فتق . [ رَ ق ُ ف َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بستن و گشادن . (از صراح اللغة) (از بحر الجواهر) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بند و گشاد. بند و گشای . برآی ودرآی . بست و گشاد. درایی و دوزایی . بگیر و ببند. بستن و باز کردن . درانه و دوزانه . (یادداشت ...
-
راست آوردن
لغتنامه دهخدا
راست آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . درست کردن . درست آوردن . بسر و سامان رساندن . بصلاح رسانیدن . مقابل ناراست آوردن : گفت یک معالجت دیگر مانده است به اقبال امیرالمؤمنین بکنم اگرچه مخاطره است اما باشد که باری تعالی راست آرد. (چهارمقاله ). ...