کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمشک جنگلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گیهه
لغتنامه دهخدا
گیهه . [ هََ/ هَِ ] (اِ) علیق . (ناظم الاطباء) . از قبیل کاه و ینجه و جز آن که خوراک ستوران باشد. || تموش . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ). بته ٔ خار. خاربن . || تمشک جنگلی .
-
تموش
لغتنامه دهخدا
تموش . [ ت َ ] (اِ) اسم دیلمی علیق است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نامی است که در رامیان به تمشک دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بزبان مردم دیلم خار جنگلی متبرک . (ناظم الاطباء). رجوع به تمش و تمشک و جنگل شناسی ج 2 ص 269 شود.