کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمر هندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمر هندی
لغتنامه دهخدا
تمر هندی . [ ت َ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). درختی است از محصولات منطقه ٔ محترقه و ممالکی که تا به 30 درجه ٔ عرض شمالی واقع...
-
واژههای مشابه
-
عسل تمر
لغتنامه دهخدا
عسل تمر. [ ع َ س َ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سیلان تمر است ، یعنی دوشاب خرما. (فهرست مخزن الادویة). و رجوع به تمر شود.
-
تمر بلیغ
لغتنامه دهخدا
تمر بلیغ. [ ت َ م ُ ب َ ] (اِخ ) لقب سلجوق (ناظم الاطباء).
-
تمر بلیغ
لغتنامه دهخدا
تمر بلیغ. [ ت َم ُ ب َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) مأخوذ از ترکی بمعنی کمان آهنین . (ناظم الاطباء).
-
طبس تمر
لغتنامه دهخدا
طبس تمر. [ طَ ب َ س ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود.
-
بای تمر
لغتنامه دهخدا
بای تمر. [ ت َ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش قروه سنندج در 32 هزارگزی شمال باختر قروه . سکنه 265 تن ، آب از رودخانه ٔ آرزند. محصول آن غلات ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
خان تمر
لغتنامه دهخدا
خان تمر. [ ] (اِخ ) نام دیگر دهستان خان تیمور است . رجوع به خان تیمور شود.
-
جستوجو در متن
-
قراریط
لغتنامه دهخدا
قراریط. [ ق َ ] (ع اِ) قاریط. دانه ٔ تمر هندی . (منتهی الارب ). هسته ٔ تمر هندی . (ناظم الاطباء). حب تمر هندی . (از اقرب الموارد).
-
کهجور
لغتنامه دهخدا
کهجور. [ ] (اِ) اسم هندی خرماست . (فهرست مخزن الادویه ). به هندی اسم تمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
حومر
لغتنامه دهخدا
حومر. [ ح َ م َ ] (ع اِ) تمر هندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرمای هندی . (برهان ).
-
خرماء هندی
لغتنامه دهخدا
خرماء هندی . [ خ ُ ءِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تمر هندی بنزد قدما. (یادداشت بخط مؤلف ) (از ناظم الاطباء). دَوْم . (ملخص اللغات ).
-
جسارا
لغتنامه دهخدا
جسارا. [ ] (اِ) تمر هندی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
قسارفورنیقن
لغتنامه دهخدا
قسارفورنیقن . [ ] (معرب ، اِ) تمر هندی است . (فهرست مخزن الادویه ).