کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمدید
لغتنامه دهخدا
تمدید. [ ت َ ] (ع مص ) کشیدن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیک کشیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || آماسیدن . باد کردن . ورم کردن . رجوع به ابن البیطار و ترجمه لکلرک ذیل عنب شود.
-
واژههای مشابه
-
تمدید کردن
لغتنامه دهخدا
تمدید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول امروزی مهلت بیشتری تعیین کردن . فاصله ٔ زمانی اجرای امری را افزودن . انجام دادن تعهدی را به تأخیر انداختن . و بیشتر در مورد افزودن مدت پرداخت دین بکار رود: سفته ٔ فلان کس تمدید شد.
-
جستوجو در متن
-
تمغیط
لغتنامه دهخدا
تمغیط. [ ت َ ] (ع مص ) تمغط. تمدید. تمدد. (اقرب الموارد).
-
تمغط
لغتنامه دهخدا
تمغط. [ ت َ م َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) سخت کشیدن شتر دست را. || به نهایت تیز رفتن اسب یا یازیدن آن در دویدن . || هلاک کردن غبار کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سقط البیت علیه فتمغط؛ فمات . ابن درید گوید که این مستعمل نیس...
-
مرخی
لغتنامه دهخدا
مرخی . [ م ُ رَخ ْ خی ] (ع ص ) سست کننده . نعت فاعلی است از ترخیة. || در طب ، هر چه عضو را سست کند به حرارت و رطوبت مزاجی و قابل تمدید سازد مثل تخم کتان . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). داروئی را گویند که به قوت حرارت و رطوبت خود قوام اعضای کثیفةالمسّام را نر...
-
امهال
لغتنامه دهخدا
امهال . [ اِ ] (ع مص ) زمان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روزگار دادن . (تاریخ بیهقی ). مهلت و فرصت دادن . (غیاث اللغات ). مدت دادن . معوق گذاشتن . تمهیل کردن . تمدید مدت کردن . درنگی دادن . (یادداشت مؤلف ). ا...
-
نو کردن
لغتنامه دهخدا
نو کردن . [ن َ / نُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) تجدید. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اجداد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تجدید کردن . از سر گرفتن . باز شروع کردن : من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه . رودکی .کنون داستان کهن...
-
مهلت
لغتنامه دهخدا
مهلت . [ م ُ ل َ ] (ع اِ مهلة).زمان . اجل . مدت . نفسة. (منتهی الارب ). فرصت . (غیاث ) : گفتند فرمان برداریم به هر چه فرماید امامهلتی و تخفیفی ارزانی دارد. (تاریخ بیهقی ص 160).از در مهلت نیند اینها ولیک تو خدایا هم کریمی هم حلیم . ناصرخسرو.بشتاب سوی ...
-
اطالة
لغتنامه دهخدا
اطالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اطاله . دراز کردن چیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دراز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || اطاله ٔ زن ؛ بچگان درازبالا آوردن وی یا زاییدن یک فرزند بلندبالا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آن...
-
شیلات ایران
لغتنامه دهخدا
شیلات ایران . [ ت ِ ] (اِخ ) (شرکت سهامی ...) پیش از سال 1272 هَ . ش . صیادان محلی سواحل بحر خزر در مقابل پرداخت مبلغی به عنوان رسوم دیوان به متصدیان دولتی که عنوان «دریابیگی » داشتند، اجازه ٔ صید ماهی می گرفتند. در سال مذکور، امتیاز صید از طرف دولت ...
-
دراز کردن
لغتنامه دهخدا
دراز کردن .[ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتداد دادن . ممتد کردن . طویل ساختن . (ناظم الاطباء). طول دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). بسمت بالا کشیدن . ارتفاع دادن . اًطالة. (دهار). اًطوال . (تاج المصادر بیهقی ). تَطویل . (دهار). خرط؛ دراز کردن آهن را چون عمو...
-
افریقیة
لغتنامه دهخدا
افریقیة. [ اِ قی ی َ ](اِخ ) افریقا و در قدیم به تونس اطلاق میشده . (از فرهنگ فارسی معین ). حمداﷲ مستوفی آرد: از اقلیم دویم وسیم است . مملکتی طویل و عریض است و بلاد مشهورش طرابلس و مهدیه و تونس و تاهرت و سجلماسه و دارالملکش قرطاجینه بوده است و از غای...
-
شرکت
لغتنامه دهخدا
شرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص ....