کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلگرافخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلگرافخانه
لغتنامه دهخدا
تلگرافخانه . [ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که دستگاه فرستنده و گیرنده ٔ تلگراف در آن قرار دارد وبرای ارسال خبر بدانجا روند. رجوع به تلگراف شود.
-
جستوجو در متن
-
ارجنان
لغتنامه دهخدا
ارجنان . [ ] (اِخ )نام محلی کنار راه نائین و یزد میان شمس و اردکان ، دارای پستخانه و تلگرافخانه ، در 590100 گزی تهران .
-
آوج
لغتنامه دهخدا
آوج . [ وَ ] (اِخ ) آوه . نام محلی براه قزوین و همدان ، میان یولچی و سلطان بلاغ در 262500 گزی طهران ، و در آنجا پست خانه و تلگرافخانه هست .
-
سولده
لغتنامه دهخدا
سولده . [ دِ ] (اِخ ) نام قصبه ای است کنار راه بابل به چالوس میان تمیشان و المده . دارای پست خانه و تلگرافخانه است . مرکز قصبه ٔ قشلاقی بخش نور شهرستان آمل ، کنار راه شوسه ٔ کناره . جمعیت آن در زمستان 2000 تن و در تابستان تقریباً نصف این عده به ییلاق...
-
خانه
لغتنامه دهخدا
خانه . [ ن ِ ] (اِخ ) موضعی است در سر حد ایران و عراق ، بر سر راه قدیمی که عراق و سوریه را به ایران مربوط میسازد. (از جغرافیای غرب ایران ص 255). این محل در هفتاد هزارگزی حیدرآباد و 136 هزارگزی سرحد عراق واقع و دارای پستخانه و تلگرافخانه است .
-
ینگی امام
لغتنامه دهخدا
ینگی امام . [ ی ِ اِ ] (اِخ ) نام محلی کنار جاده ٔ تهران و قزوین واقع در 75300گزی تهران میان سیف آباد و هشترود. دارای پستخانه و تلگرافخانه . و امامزاده ای به همین نام دارد. (یادداشت مؤلف ). دهی است از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در 28هز...
-
آباده
لغتنامه دهخدا
آباده . [ دَ ] (اِخ ) سه محل است در فارس . یکی شهرستان آباده که مشتمل بر هفت بخش یا بلوک است . آباده ٔ اقلید، مرغاب ، مرودشت ، مایین ، رامجرد، بیضاء و ایرج . دیگر مرکز آباده ٔ اقلید و آن شهرکی است در راه اصفهان و شیراز میان جنّت آباد و خان درویش ، فا...
-
رابر
لغتنامه دهخدا
رابر. [ ب ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی خاور بافت انتهای راه فرعی بافت به رابر. محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنه ٔ آن 3314 تن است . آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات وحبوبات و میوه های آن به خوبی...
-
مخابرات
لغتنامه دهخدا
مخابرات . [ م ُ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ مخابره . خبرهائی که مابین دو نفر رد و بدل می گردد. (از ناظم الاطباء).- اداره ٔ مخابرات ؛ اداره ای که امور تلگراف و تلفن در آن معمول می گردد. تلفنخانه . تلگرافخانه .- صنف مخابرات ؛ یکی از صنفهای آرتش است ک...
-
ارن کوی
لغتنامه دهخدا
ارن کوی . [ اَ رَ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای کوچک در سنجاق و قضای بیغا در قرب 15 هزارگزی جنوب غربی آن و تقریباً در نیمساعته راه ساحل دریا واقع شده است و آن قصبه ای است قدیمی ونام باستانیش اوفرینیوم بوده اکثر اهالی مسلمان و بقیه رومی اند. یک تلگرافخانه و یک...
-
آستارا
لغتنامه دهخدا
آستارا. (اِخ ) نام بندر و مرکز تجارتی بمغرب خزر بشمال گرگانه رود بر خط سرحدی ایران و روس در 37هزارگزی جنوب لنکران ، در مصب رودی به همین نام ، موقف کشتی های بازرگانی ، دارای پست خانه و تلگرافخانه و مدرسه و بیمارخانه ، در 173300گزی طهران و 281000گزی تب...
-
متحصن
لغتنامه دهخدا
متحصن . [ م ُ ت َ ح َص ْ ص ِ ] (ع ص ) حصارنشیننده و قلعه نشین . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در قلعه و جای استوار رود و در آنجا پناه گیرد. پناه گیرنده . (ناظم الاطباء). بست نشین . ج ، متحصنین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پناه گرفته در قلعه و جای سخت ...
-
اردکان
لغتنامه دهخدا
اردکان . [ اَ دَ ] (اِخ ) دهی از نواحی یزد. (برهان ) (جهانگیری ). مؤلف مرآت البلدان گوید: اردکان قصبه ٔ معتبری است از توابع یزد در دو منزلی آن براه اصفهان ، آب و هوای آن خوب و مردمش عاری از صنعت نیستند بعضی آلات و ادوات از آهن میسازند که قابل توصیف ...
-
لنگرود
لغتنامه دهخدا
لنگرود. [ ل َ گ َ ] (اِخ ) نام شهری کنار راه رامسر به لاهیجان میان کیاکلا و دیوشل ، واقع در 539900گزی تهران ، دارای پستخانه و تلگرافخانه . شهر کوچک لنگرود در 14هزارگزی لاهیجان و 13هزارگزی رودسر واقع شده است و مختصات جغرافیائی آن به شرح زیر است : طول ...