کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلنگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلنگر
لغتنامه دهخدا
تلنگر. [ ت َ / ت ِ ل َ گ ُ ] (اِ) گذاشتن نوک انگشت میانی را به نوک ابهام و آن را به قوت لغزاندن تا بن ابهام بنحوی که بانگ برآید. (ناظم الاطباء). || زدن با ناخن وسطی چیزی را، بدین گونه که سر وحشی ناخن وسطی را به انسی بند برین ابهام فشرده با فشار جدا ک...
-
واژههای مشابه
-
تلنگر زدن
لغتنامه دهخدا
تلنگر زدن . [ ت َ / ت ِ ل َگ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوک انگشت میانه را به نوک انگشت بزرگ فشردن و بر چیزی زدن . رجوع به تلنگر شود.
-
پف تلنگر
لغتنامه دهخدا
پف تلنگر. [ پ ُ ت ِل ِ گ َ ] (اِ مرکب ) از پف بمعنی دم و تلنگر، زدن با نوک ناخن وسطی فشرده به ابهام . || نان از شب مانده که بار دیگر بر سر آتش نهاده و نرم کنند.
-
جستوجو در متن
-
تلنگل
لغتنامه دهخدا
تلنگل . [ ت َ ل َ گ ُ] (اِ) تلنگر. (ناظم الاطباء). رجوع به تلنگر شود.