کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلمیذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلمیذ
لغتنامه دهخدا
تلمیذ. [ ت ِ ] (اِ) شاگرد. و این معرب تلمیذ است که بفتح باشد.(غیاث اللغات ) . شاگرد و محصل . (ناظم الاطباء). شاگرد و تلامذه جمع و ظاهراً فارسی است و عربی فصیح نیست و لهذا صاحب قاموس نیاورده ... (آنندراج ). شاگرد. ج ، تلام ، تلامی ، تلامیذ، تلامذة. (م...
-
واژههای مشابه
-
ابن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابن تلمیذ. [ اِ ن ُ ت ِ ] (اِخ ) معتمدالملک ابوالفرج یحیی بن تلمیذ نصرانی . طبیب معروف عصر عباسیان . او بر شعر و ادب نیز مسلط بوده و تا آخر عمر عهد مستظهر خلیفه بزیسته و مال بسیار گرد کرده و512 هَ .ق . درگذشته است . (اخبارالحکماء قفطی ).
-
ابن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابن تلمیذ. [ اِ ن ُ ت ِ ] (اِخ ) موفق الدین امین الدوله ابوالحسن هبةاﷲبن صاعدبن هبةاﷲبن ابراهیم بغدادی نصرانی ، معروف به ابن تلمیذ. او دخترزاده ٔ معتمدالملک ابن تلمیذ است و گذشته از طبابت مقام قسیسی داشته . پدرش نیز کار طب می ورزیده و ابن تلمیذ امین ...
-
ابوالحسن تلمیذ
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن تلمیذ. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) طبیب بغدادی . او شاگرد سنان بن ثابت است و بروزگار بویهیان شهرت یافت و در سال 387 هَ . ق . درگذشت .
-
تلمیذ سنان
لغتنامه دهخدا
تلمیذ سنان . [ ] (اِخ ) ابوالحسین بن کشکرایا از مشاهیر اطبای عرب است و عیسوی مذهب بود و چون شاگردی سنان بن قره کرد به این نام مشهور شد. و در طب مهارت فراوان داشت . در خدمت سیف الدولةبن حمدان طبابت می کرد و از جمله ٔ طبیبانی بود که عضدالدوله او را در ...
-
واژههای همآوا
-
تلمیظ
لغتنامه دهخدا
تلمیظ. [ ت َ ] (ع مص ) حق کسی را بدو دادن . || چشانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلمظ شود.
-
جستوجو در متن
-
تلامذة
لغتنامه دهخدا
تلامذة. [ ت َ م ِ ذَ ] (ع اِ) ج ِ تلمیذ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شاگردان . ج ِ تلمیذ. (آنندراج ). رجوع به تلمیذ شود.
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) ابن تلمیذ یحیی .رجوع به ابن تلمیذ معتمدالملک ابوالفرج یحیی شود.
-
تلامی
لغتنامه دهخدا
تلامی . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تلمیذ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تلمیذ و تلام شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْح َ س َ ] (اِخ ) کنیت ابن تلمیذ هبةاﷲ. رجوع به ابن تلمیذ موفق الدین امین الدوله ابوالحسن هبةاﷲ... شود.
-
ورد
لغتنامه دهخدا
ورد. [ وِ ] (اِ) شاگرد و مرید. (برهان ). شاگرد و مرید و تلمیذ. (ناظم الاطباء).
-
تتلمذ
لغتنامه دهخدا
تتلمذ. [ ت َ ت َ م ُ ] (ع مص ) تلمیذ کسی شدن . (اقرب الموارد).