کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلمبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلمبار
لغتنامه دهخدا
تلمبار. [ ] (اِخ ) در ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی ص 163، 164، 166، 167 و 169، این کلمه آمده و چنین برمی آید که باید ناحیه ای میان سلطانیه و همدان و تبریز باشد.
-
تلمبار
لغتنامه دهخدا
تلمبار. [ ت ِ ل ِ / ت َ ل َ ] (اِ) بنایی از چوب دارای چند طبقه ولی ارتفاع یک طبقه بیش از نیم ذرع نیست . در فرش هر طبقه برگ توت ریخته کرم ابریشم را روی آنها پرورش میکنند. اصلاً این لفظ اصطلاح اهل گیلان است و اکنون در تهران هم استعمال میشود. (فرهنگ نظا...
-
جستوجو در متن
-
تلنبار
لغتنامه دهخدا
تلنبار. [ ت َ / ت ِ لَم ْ / لِم ْ ک َ دَ ] (اِ) تلمبار. تلیبار. رجوع به این دو کلمه و ماده ٔ بعد شود.
-
تلیوار
لغتنامه دهخدا
تلیوار. [ ت َ لی ] (اِ) تلیبار است و آن خانه ای باشد که در آن کرم ابریشم نگاهدارند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به تلیبار و تلمبار و تلنبار شود.
-
تلیبار
لغتنامه دهخدا
تلیبار. [ ت َ ] (اِ) خانه ای را گویند که بجهت کرم پیله نگاه داشتن ، چوب بندی کنند تا پیله حاصل شود. (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در گیلکی تِلِمبار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آن را تلیمبار نیز گویند. (انجمن...
-
آبشم
لغتنامه دهخدا
آبشم . [ ش َ ] (اِ) خانه ٔ کرم پیله . (شمس اللغات ). در جای دیگر این لغت دیده نشد و نمیدانم مراد از خانه ٔ کرم ، تلمبار است یا پیله و بادامه و فیلق . || نوعی ابریشم خشن . لاس .
-
تلنبار کردن
لغتنامه دهخدا
تلنبار کردن . [ ت َ / ت ِ لَم ْ / لِم ْ ] (مص مرکب )مجازاً، جمع کردن بر روی یکدیگر بی نظمی و بی قاعده ای و بی تصرفی . از چیزی یا چیزهای بسیار در جایی گردکردن و غالباً بی نتیجه و حاصل و معنائی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تلمبار و تلیبار شود...
-
انبار
لغتنامه دهخدا
انبار. [ اَم ْ ] (اِ) جای انباشتن غله یا چیز دیگر. جای نگهداری کالا. آنجا که هیزم و غیره ذخیره کنند. (فرهنگ فارسی معین ). خانه ٔ بازرگان که در آن متاع و غله توده کند. (از اقرب الموارد). خانه ٔ بازرگانان و سوداگران است که کالای خود را در آن بر روی هم ...
-
تخم
لغتنامه دهخدا
تخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه و بزر هر چیز. (ناظم الاطباء). پهلوی «توهم » و «تم » (بذر، تخم ) و «توخم » ، «توهم » شکل تل...