کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلعثم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلعثم
لغتنامه دهخدا
تلعثم . [ ت َ ل َ ث ُ ] (ع مص ) درنگ کردن و توقف نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تلعسم
لغتنامه دهخدا
تلعسم . [ ت َ ل َ س ُ ] (ع مص ) تلعثم : تلعسم فی امره ؛ تلعثم . (اقرب الموارد). رجوع به تلعثم شود.
-
جستوجو در متن
-
تلعسم
لغتنامه دهخدا
تلعسم . [ ت َ ل َ س ُ ] (ع مص ) تلعثم : تلعسم فی امره ؛ تلعثم . (اقرب الموارد). رجوع به تلعثم شود.
-
لعسم
لغتنامه دهخدا
لعسم . [ ] (ع مص ) تلعثم . تلعلم . (دزی ).
-
متلعثم
لغتنامه دهخدا
متلعثم . [ م ُ ت َ ل َ ث ِ ] (ع ص ) درنگ کننده و توقف نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که درنگی میکند و توقف مینماید. (ناظم الاطباء). || کسی که نیک مینگرد و تأمل مینماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تلعثم...
-
تعثر
لغتنامه دهخدا
تعثر. [ ت َ ع َث ْ ث ُ ] (ع مص ) بسر درآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). شکوخیدن و بسر درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لغزیدن و بسر درافتادن . (از اقرب الموارد). || شکوخیدن زبان در سخن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء)....
-
اخرس
لغتنامه دهخدا
اخرس . [ اَ رَ ] (اِخ ) شیخ عبدالغفاربن عبدالواحدبن وهب ملقب به الأخرس . از مشاهیر شعرای عراق است . مولد او بموصل بسال 1220 هَ . ق . و منشاء و موطن او ببغداد بود در جانب کرخ . او نزد شیخ آلوسی کتاب سیبویه را قرائت کرد و شیخ او را اجازت داد آنگاه به ...
-
درنگ کردن
لغتنامه دهخدا
درنگ کردن . [ دِرَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پائیدن . دیر ماندن . مولیدن . فرغول . (یادداشت مرحوم دهخدا). اهمال کردن . کوتاهی کردن . مسامحه کردن . بر جای ماندن . مبادرت به کاری نکردن . تأمل کردن . سوختن وقت . تأخیر کردن . طول دادن . در تعویق و تأخیر اند...