کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلخه
لغتنامه دهخدا
تلخه . [ ت َ خ َ / خ ِ ] (اِ) تلخ دانه و شبرم . (ناظم الاطباء). دانه ای است خرد و مدور که در گندم زار روید و به گندم آمیزد و نان از آن گندم مزه ٔ تلخ گیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فغا. مارورة. (منتهی الارب ). || خلط صفرا. (از غیاث اللغات ) (آنند...
-
واژههای مشابه
-
بادام تلخه
لغتنامه دهخدا
بادام تلخه . [ ت َ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب )بادامی که مغزش تلخ باشد. رجوع به بادام تلخ شود.
-
واژههای همآوا
-
طلخه
لغتنامه دهخدا
طلخه . [ طَ خ َ ] (معرب ، اِ) رجوع به تلخه شود.
-
جستوجو در متن
-
اتا
لغتنامه دهخدا
اتا. [ اُ ] (اِ) تلخه .
-
طلخه
لغتنامه دهخدا
طلخه . [ طَ خ َ ] (معرب ، اِ) رجوع به تلخه شود.
-
ثعوب
لغتنامه دهخدا
ثعوب . [ ث ُ ](ع اِ) تلخه . (منتهی الارب ). مِرّة. (تاج العروس ).
-
تلخ دانه
لغتنامه دهخدا
تلخ دانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جلیف . شبرم .(ناظم الاطباء). تلخه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زآنة
لغتنامه دهخدا
زآنة. [ زُ ن َ ] (ع ) واحد زآن (تلخه ٔ گندم )است . (از اقرب الموارد). رجوع به زآن و زوان شود.
-
اندرو خورون
لغتنامه دهخدا
اندرو خورون . [ اَ دَ ] (اِ) دانه ای تلخ و سیاه که درمیان گندم روید. (ناظم الاطباء). تلخه . تلخک .
-
اندروهارن
لغتنامه دهخدا
اندروهارن . [ ] (اِ) تلخه که درمیان گندم است . (یادداشت مؤلف ). ظاهراً باید مصحف اندروصارون باشد. رجوع به اندروصارون شود.
-
بادام تلخ
لغتنامه دهخدا
بادام تلخ . [ م ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (درخت ) مِزْج . (منتهی الارب ). مَزَگ . رجوع به بادام تلخه شود.
-
زآن
لغتنامه دهخدا
زآن . [ زُ ] (ع اِ) تلخه ٔ گندم . لغتی در زوان است . (تاج العروس ) (از المنجد) (از القاموس العصری انگلیسی - عربی ) (ناظم الاطباء). رجوع به زان و زوان شود.