کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلحف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلحف
لغتنامه دهخدا
تلحف . [ ت َ ل َح ْ ح ُ ] (ع مص ) لحاف ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برای خود لحاف قرار دادن . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
طلحف
لغتنامه دهخدا
طلحف . [ طَ ل َ ] (ع ص ) زدن سخت . طلحیف . || گرسنگی سخت . (منتهی الارب ).
-
طلحف
لغتنامه دهخدا
طلحف . [ طِل ْ ل َ ] (ع ص ) زدن سخت . لغتی است در طلحیف . (منتهی الارب ). رجوع به طلحیف شود.
-
تلهف
لغتنامه دهخدا
تلهف . [ ت َ ل َهَْ هَُ ] (ع مص ) آرمان خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). اندوه بردن . (زوزنی ). دریغ خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : و از سر تأسف و تلهف می گفت . (سندبادنامه ص 100).
-
جستوجو در متن
-
متلحف
لغتنامه دهخدا
متلحف . [ م ُ ت َ ل َح ْ ح ِ ] (ع ص ) لحاف سازنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به تلحف شود.