کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلثم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلثم
لغتنامه دهخدا
تلثم . [ ت َ ل َ ث ث ُ ] (ع مص ) دهان بند نهادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).ابن سکیت گوید: تقول بنوتمیم تلثمت بالثاء علی الفم او غیره و غیرهم یقول تلفمت بالفاء. (از اقرب الموارد). || بوسه دادن و بوسیدن . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
طلسم
لغتنامه دهخدا
طلسم . [ طِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش کرند شهرستان شاه آباد. در یک هزارگزی جنوب خاوری کرند و 5هزارگزی جنوب شوسه ٔ شاه آباد. دشت و سردسیر با 170 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ کرند. محصول آنجا غلات و حبوبات و چغندرقند و لبنیات و شغل ا...
-
طلسم
لغتنامه دهخدا
طلسم . [ طِل ْ ل َ ] (معرب ، اِ) لغتی است در طلسم .
-
طلسم
لغتنامه دهخدا
طلسم . [طِ ل ِ ] (معرب ، اِ) (از یونانی طلسما) دستگاهی به علم حیل کرده . آنچه خیالهای موهوم بشکل عجیب در نظر می آرند و نیز شکلی و صورتی عجیب که بر سر دفائن و خزائن تعبیه کنند. (از مؤیدو مدار و بهار عجم و کشف ). و از بعضی کتب دریافت شده که طلسم از اج...
-
جستوجو در متن
-
تلثیم
لغتنامه دهخدا
تلثیم . [ ت َ ] (ع مص ) تلثم . (اقرب الموارد). رجوع به تلثم شود. || بوسیدن و بوسه دادن چیزی را و این لفظ را به سین مهمله نوشتن خطاست . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
متلثم
لغتنامه دهخدا
متلثم . [ م ُ ت َ ل َث ْ ث ِ ] (ع ص ) آن که دهان بند نهد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که بر دهان وی دهان بند باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تلثم شود.
-
دهن بند
لغتنامه دهخدا
دهن بند. [ دَ هَم ْ ب َ ] (نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || (اِ مرکب ) بند. بنددهن . دهان بند. چیزی که با او دهان کسی بند توان کرد اعم از آنکه تعویذ باشد یا غیر آن . (از آنندراج ) : بهتر از سیری دهن بندی نباشد شیر راغافل است آن کس که مال ا...
-
دهان بند
لغتنامه دهخدا
دهان بند.[ دَ هام ْ ب َ ] (نف مرکب ) که دهان خود یا دیگری را ببندد. || (اِ مرکب ) تعویذی که در گلوی گوسپندان بندند تا که از گرگ محفوظ ماند. (غیاث ) (ناظم الاطباء). || تعویذی که برای زبان بندی دشمنان و بدگویان نویسند. (غیاث ) (ناظم الاطباء). || دستمال...