کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلال
لغتنامه دهخدا
تلال . [ ت َ ] (ع اِ) از اتباع است ، یقال : هو الضلال بن التلال . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تلالة شود.
-
تلال
لغتنامه دهخدا
تلال . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ تل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته . (آنندراج ) : در فصل ربیع کلاله ٔ لاله از قلال جبال و یفاع تلال او چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان . (سندبادنامه ص 120).
-
واژههای همآوا
-
طلال
لغتنامه دهخدا
طلال . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در شعر ابوالصخر الهذلی : یفیدون القیان مقینات کاطلاءالنعاج بذی طَلال .(از معجم البلدان ).
-
طلال
لغتنامه دهخدا
طلال . [ طِ ] (اِخ ) ذوطِلال ؛ آبی است یا موضعی است به بلاد بنی مُرّة. || اسب ابوسلمان بن ربیعة. (منتهی الارب ).
-
طلال
لغتنامه دهخدا
طلال . [ طِ ] (ع اِ) ج ِ طَل ّ. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
تلالة
لغتنامه دهخدا
تلالة. [ ت َ ل َ ] (ع اِ) از اتباع است ، یقال : جأنابالضلاله و التلالة. (منتهی الارب ). ضلاله و گمراهی و یا از اتباع ضلالة است . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلال شود.
-
پالاتن
لغتنامه دهخدا
پالاتن . [ ت َ ] (اِخ ) یکی از پشته ها و تلال هفتگانه ٔ روم قدیم که بنابر روایات کهن نخستین مساکن رومیان بدانجا بنا شده است و رجوع به پالاسیوم شود.
-
کیرینالیس
لغتنامه دهخدا
کیرینالیس . (اِخ ) یکی از تلال هفتگانه ٔ روم قدیم و در جانب شمال غربی آن شهر بود و قریب 45 ذرع ارتفاع داشت . (اعلام تمدن قدیم تألیف فوستل دو کولانژ ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی ).
-
وطآت
لغتنامه دهخدا
وطآت . [ وَ طَ ] (ع اِ) ج ِ وطئة (وَطاءة) : و تلال از وطآت سواران و اسبان پایمال شد. (جهانگشای جوینی ). و کوههایی که ... از وطآت خیول و جمال شکسته گردن وپایمال گشت . (جهانگشای جوینی ). رجوع به وطئة شود.
-
تلول
لغتنامه دهخدا
تلول . [ ت ُ ] (ع اِ) ج ِ تل . (اقرب الموارد) : و تنبت فی مواضع قریبة من البحر و فی تلول . (ابن البیطار،یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تل و تلال شود.
-
تل
لغتنامه دهخدا
تل . [ ت َل ل ] (ع اِ) توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته . ج ، تِلال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قطعه زمینی که از اطراف خود کمی بلندتر باشد جمع آن تلال و تُلول و واحد آن تَلﱡة. (از اقرب الموارد). بهمین معنی در فارسی به تخفیف لام تَل آمده . رجوع به ...
-
گرید
لغتنامه دهخدا
گرید. [ گ ِ ] (اِخ )نام جزیره ای است که اعظم جزایر بحر روم است مشتمل بر جبال راسیه و تلال عالیه و انهار و اشجار مرغوب و آب و هوای خوب و در زمان آل عثمان مفتوح شده و مردمانش به شریعت اسلام درآمده همه ترک زبان و خوشروی و مهربان هستند. (از آنندراج ). رج...
-
بش طاغ
لغتنامه دهخدا
بش طاغ . [ ] (اِخ ) نام قسمت شمال شرقی سلسله ٔ جبال قفقاز است که با یک رشته تلال با سلسله جبال البرز ارتباط می یابد. دارای آبهای معدنی فراوان است و در دامنه ٔ آن اسبهای خوب پرورش می یابد و ازین رو بطلمیوس این نقاط را «هیلپیق » یعنی جبال اسبی نامیده ا...