کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلاطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلاطف
لغتنامه دهخدا
تلاطف . [ ت َ طُ ] (ع مص ) با هم نرمی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترفق در امری . (از اقرب الموارد). تلطف . رفق . نرمی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تواصل . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تلاتف
لغتنامه دهخدا
تلاتف . [ ت َ ت ُ ] (اِ) شور و غوغا. || (ص ) مردم چرکین و پلید که از کثافت و نجاست پرهیز نکند و از او نفرت کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به تلاتوف شود.
-
جستوجو در متن
-
متلاطف
لغتنامه دهخدا
متلاطف . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) با هم نرمی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به تلاطف شود.
-
ناز
لغتنامه دهخدا
ناز. (اِ) نعمت .رفاه . آسایش . (حاشیه ٔ برهان قاطع دکتر معین ). تنعم .کامرانی . (آنندراج ). نعیم . (ترجمان القرآن ). نعیم . نعمت . (مهذب الاسماء) (محمودبن عمر). تن آسانی . شادکامی . عز. عزت . بزرگی . احترام . رامش . رخاء : ای لک ار ناز خواهی و نعمت گ...