کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقویت
لغتنامه دهخدا
تقویت . [ ت َ وِ ی َ ] (ع مص ) تقویه . استواری و زورآوری و قوت و استحکام و پشتی و یاری و امداد و اعتماد و تسلی و دلاسایی . (ناظم الاطباء). نیرومند کردن . نیرو دادن . نیرو بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توانایی دادن و توانا کردن : بی تربیت طبیب ر...
-
واژههای مشابه
-
تقویت کردن
لغتنامه دهخدا
تقویت کردن . [ ت َ وِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب )نیرو دادن . توانا کردن . قدرت دادن : خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند و تقویت کردند. (گلستان ).گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشرور تربیت کنی به ثریا رسد ثری . سعدی .رجوع به تقویت و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تقویت داری
لغتنامه دهخدا
تقویت داری . [ ت َ وِ ی َ ] (حامص مرکب ) نیرومند داشتن . توانا و زورمند داشتن : نصرت این را به تربیت کاری فلک آنرا به تقویت داری . نظامی .رجوع به تقویت و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
واژههای همآوا
-
تقویة
لغتنامه دهخدا
تقویة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نیرومند کردن . (تاج المصادربیهقی ) (دهار). توانایی دادن و توانا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیرو دادن و توانا کردن . (آنندراج ). ضد تضعیف . (اقرب الموارد). تقویت و رجوع به تقویت شود. || و یقال : هو یقوی بذلک ؛ ای ...
-
تغویط
لغتنامه دهخدا
تغویط. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) فروخوردن لقمه را و لقمه را کلان گرفتن . || دورتک ساختن چاه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تغویة
لغتنامه دهخدا
تغویة. [ ت َغ ْ ی َ ] (ع مص ) گمراه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دفزک و جغرات گردانیدن شیر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماست گردانیدن شیر را. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تربیت کاری
لغتنامه دهخدا
تربیت کاری . [ ت َ ی َ ] (حامص مرکب ) تفقد و بزرگداشت : نصرت این را به تربیت کاری فلک آن را به تقویت داری .نظامی .
-
تقویة
لغتنامه دهخدا
تقویة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) نیرومند کردن . (تاج المصادربیهقی ) (دهار). توانایی دادن و توانا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیرو دادن و توانا کردن . (آنندراج ). ضد تضعیف . (اقرب الموارد). تقویت و رجوع به تقویت شود. || و یقال : هو یقوی بذلک ؛ ای ...
-
پیل بند کردن
لغتنامه دهخدا
پیل بند کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح شطرنج دو پیاده در پس پیل نهادن و نگذاردن پیش رفتن مهره ٔ حریف را و هر سه تقویت یکدیگر کنند. رجوع به پیلبند شود.
-
مخیلت
لغتنامه دهخدا
مخیلت . [ م َ ل َ ] (ع اِ) مخیلة. پندار و خیال : و در اصابت حیلت و تقویت پندار و مخیلت می افزاید. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 93).
-
اسپر
لغتنامه دهخدا
اسپر. [ اِ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) اعمال و حرکات منظم برای تقویت جسم و تربیت روان ، مانند شکار، اسپ سواری ، صید ماهی و غیره . ورزش .
-
نیروده
لغتنامه دهخدا
نیروده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) کمک دهنده . مددکار. یاری کننده . تقویت کننده : پسر بایدی پیشم اکنون به پای دلارای و نیروده و رهنمای . فردوسی .نیروده تست ناف خرچنگ عشرتگه تو دهان ضیغم .خاقانی .