کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقوز
لغتنامه دهخدا
تقوز. [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) شادمانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شادمانی . (ازاقرب الموارد). || خواستن . || از بالا به زیر افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ویران شدن . || برشکسته شدن خانه . || دویدن بز کوه...
-
واژههای همآوا
-
تقوض
لغتنامه دهخدا
تقوض . [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) بیفتیدن خانه و برکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ویران شدن بنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منهدم شدن خانه . (از اقرب الموارد). رجوع به انقیاض شود. || آمد وشد نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب ا...
-
جستوجو در متن
-
جام
لغتنامه دهخدا
جام . (اِ) به اصطلاح کاسه گران هفت تا را گویند از عالم تقوز که در ترکی نه تاست و در هندی کوری بیست تا : برسم کاسه گرم باده میدهد ساقی که پیش همت او چند کاسه یک جام است .اثیر (از آنندراج ).
-
اردو
لغتنامه دهخدا
اردو. [ اُ ] (ترکی ، اِ) مجموع سپاهیان با تمام لوازم آن که بجانبی گسیل دارند. مجموعه ٔ قشون و لوازم او در سفر. (شعوری ). لشکر پادشاهی . (غیاث اللغات ) : و شما آنجا رسولان به اردو فرستید و شرط خدمت بجای آرید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 598). در مراجعت به ا...