کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقطع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقطع
لغتنامه دهخدا
تقطع. [ ت َ ق َطْ طُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پاره پاره و بخش بخش گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، منه ُ قوله تعالی : لقد تقطع بینکم فیمن قراء بالر...
-
جستوجو در متن
-
تحزز
لغتنامه دهخدا
تحزز. [ ت َ ح َزْ زُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریده شدن . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). تقطع. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
تماسی
لغتنامه دهخدا
تماسی . [ ت َ] (ع مص ) پاره پاره گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقطع. (اقرب الموارد). || (ع اِ) سختیها. (منتهی الارب ). دواهی . (اقرب الموارد). واحد ندارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
تبتت
لغتنامه دهخدا
تبتت . [ ت َ ب َت ْ ت ُ ] (ع مص ) توشه برداشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تزود. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || متمتع گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمتع. (قطر المحیط). || تقطع.(اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تبتیت شود.
-
ذوالأثل
لغتنامه دهخدا
ذوالأثل . [ ذُل ْ اَ ] (اِخ ) نام موضعی است . شاعر گوید:فأن ترجع الأیّام بینی و بینکم بذی الأثل صیفاً مثل صیفی و مربعی اشدّ بأعناق النوی بعد هذه مرائر ان جاذبتها لم تقطَع.و یوم ذوالأثل نام یکی از جنگهای عرب است بدین موضع.
-
متقطع
لغتنامه دهخدا
متقطع. [ م ُ ت َ ق َطْ طِ ] (ع ص ) پاره پاره و بخش بخش گردیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پاره پاره و بخش بخش گردیده .(ناظم الاطباء). || شراب آمیخته با آب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقطع شود.
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . [غ َ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از جنگهای عرب است که در آن قبیله ٔ ضبه با بنی کلاب جنگ کردند، و جثامةبن عمروبن محلم شیبانی به دست ابوشملة طریف بن تمیم تمیمی کشته شد. اوس بن غلفاء درباره ٔ این جنگ گوید : و قد قالت امامة یوم غول تقطع یا ابن غلفاء الح...
-
قض ء
لغتنامه دهخدا
قض ء. [ ق َض ْءْ ] (ع مص ) تباه شدن و بوی گرفتن از نمی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تهافُت . (اقرب الموارد). || پاره پاره شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کهنه شدن . (اقرب الموارد). گویند: قضی ٔ الثوب و الحبل ؛ اخلق و تقطع اوطال دفنه فی...
-
تصرم
لغتنامه دهخدا
تصرم . [ت َ ص َرْ رُ ] (ع مص ) جلدی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چابکی کردن و نیک رسا شدن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجلد. (اقرب الموارد). || پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریده گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (نا...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . [ ب َ ] (ع اِمص ، اِ، ق ) جدائی و پیوستگی (از لغات اضداد است ). گاه اسم آیدو گاه ظرف متمکن و منه قوله تعالی : «لقد تقطع بینکم ». (قرآن 94/6). بالرفع والنصب فالرفع علی الفعل ؛ ای تقطع وصلکم ، و النصب علی الحذف ای ما بینکم . (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
قرو
لغتنامه دهخدا
قرو. [ ق َرْوْ ] (ع اِ) حوض . || جوی بزرگ ودراز که در آن ستوران آب خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین که قطع نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الارض لاتکاد تقطع. (اقرب الموارد). || آب راهه ٔ انگوردان و شکاف آن . || بن درخت خرما و...
-
خلق
لغتنامه دهخدا
خلق . [ خ َ ] (ع مص ) آفریدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ابداع کردن . احداث کردن . ایجاد کردن : قال کذلک قال ربک هو علی هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئاً. (قرآن 9/19). ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حَمَاً مسنون و الجان خلقن...
-
ذرة
لغتنامه دهخدا
ذرة. [ ذُرْ رَ ] (ع اِ) ارزن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (نصاب الصبیان ). گاورس ؛ ای ارزن . (قاضی خان بدرمحمد دهار): اخرفت الذرّةَ؛ بسیار دراز شد گیاه ارزن . (منتهی الارب ). در ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان آمده است : ذرة، نوعی است از حبوب که فارسیان ...
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عاد الاکبر. جاحظ در البیان و التبیین گوید: و کانت العرب تعظم شأن لقمان بن عاد الاکبر و الاصغر و لقیم بن لقمان فی النباهة و القدر و فی العلم و الحکم و فی اللسان و فی الحلم و هذان غیر لقمان الحکیم المذکور فی القرآن علی ما یق...