کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقشر
لغتنامه دهخدا
تقشر. [ ت َ ق َش ْ ش ُ ] (ع مص ) پوست واشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). باز شدن پوست ، یقال : قشره فتقشر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) بیماریی است در انسان که چنان می پندارد که پوست از دل او باز میشود. چنان...
-
جستوجو در متن
-
نتوض
لغتنامه دهخدا
نتوض . [ ن ُ ] (ع مص ) پیدا شدن مرضی و جوششی به پوست ، پس آن درب را به هیجان درآوردن و کفانیدن طرائق را. (از منتهی الارب )(آنندراج ). مبتلا گشتن پوست به خشک ریشه و گری خشک و مانند آن . (از ناظم الاطباء): نتض الجلد؛ تقشر من داءکالقوباء. (معجم متن اللغ...
-
پوست واشدن
لغتنامه دهخدا
پوست واشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بازشدن پوست . برکنده شدن پوست . تقشر. (تاج المصادر بیهقی ). تقوب . تکشؤ. توسف . تقشقش . (از منتهی الارب ).
-
متقشر
لغتنامه دهخدا
متقشر. [ م ُ ت َ ق َش ْ ش ِ ] (ع ص ) درخت پوست باز شده و پوست کنده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقشر شود.
-
نفوق
لغتنامه دهخدا
نفوق . [ ن ُ ] (ع مص ) مردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خارج شدن روح از تن مرد و دابه . (از اقرب الموارد). بمردن ستور. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || برکنده پوست گردیدن زخم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تقشر. (از اقرب الموارد).
-
تسیر
لغتنامه دهخدا
تسیر. [ ت َ س َی ْ ی ُ ] (ع مص )باز شدن پوست کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقشر جلد. (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || به روش کسی رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سیر کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
تکشو
لغتنامه دهخدا
تکشؤ. [ ت َ ک َش ْ ش ُءْ ] (ع مص ) برکنده پوست شدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقشر چیزی . (از اقرب الموارد). || پرشکم شدن از طعام . || گوشت خشک خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تقشیر
لغتنامه دهخدا
تقشیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوست واکردن . (زوزنی ). بازکردن پوست درخت و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پوست دور کردن از حبوب و میوه و غیره . (غیاث اللغات ). پوست بازکردن از چوب و درخت و میوه و مانند آن . (آنندراج ). قشر.تقشر. انقشار. (ا...
-
توسف
لغتنامه دهخدا
توسف . [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) پوست چیزی واشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پوست از چیزی واشدن . (زوزنی ). پوست از سر ریش بازشدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تقشقش و تقشر پوست . (از اقرب الموارد). || وسف پیدا شدن در شتر، یا در فراخی رسیدن...
-
الطع
لغتنامه دهخدا
الطع. [ اَ طَ ] (ع ص ) مرد دندان فروریخته که بیخش باقی مانده . مؤنث : لَطعاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دندان باز گونه افتیده . (مصادر زوزنی ). آنکه دندانهاش با گونه افتاده بود. (تاج المصادر بیهقی ). || آنکه اندرون لب وی سپید بود،...
-
تقوب
لغتنامه دهخدا
تقوب . [ ت َ ق َوْ وُ ] (ع مص ) پوست بشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). پوست برکنده شدن جایها از سر کسی : تقوب من رأسه مواضع؛ای تقشر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || چیزی از بن برکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب...
-
حارصة
لغتنامه دهخدا
حارصة. [ رِ ص َ ] (ع ِا) شجه ای که پوست سر را اندک شکافد. جراحت سر که پوست بشکافد. (مهذب الاسماء). شکستگی سر که تنها پوست کمی بشکافد. خستگی سر که پوست بشکافد. جراحتی که دراثر آن قسمتی از پوست سر یا صورت بریده شود. بازلة.متلاحمة. || الحارصة و هی التی ...
-
زبیب الجبل
لغتنامه دهخدا
زبیب الجبل . [ زَ بُل ْ ج َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) مویزک است ، منقی بلغم و رافع لکنت زبان . (منتهی الارب ). مویزک . (ناظم الاطباء). مویزک است ، منقی بلغم و رافع لکنت زبان . (آنندراج ). بیرونی آرد: مویزه نبات کوهی است و او را دانه ای باشد به لون سیاه . و ...
-
حب البان
لغتنامه دهخدا
حب البان . [ ح َب ْ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) پسته ٔ غالیه . (بحر الجواهر) (ریاض الأدویة). تخم غالیه . فستق الهاویة. جوزبوا. جوزبویا. جوزالطیب . چارگون . جارگون . شوع . صاحب اختیارات گوید: دانه ایست به شکل فستق اما پوست وی تنک بود و سهل شکن باشد و آنرا ف...