کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقدیر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقدیر کردن
لغتنامه دهخدا
تقدیر کردن . [ ت َک َ دَ ] (مص مرکب ) مقدر گردانیدن : ایزد عز ذکره ... تقدیر کرده است که ملک را انتقال می افتد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91). وی خود پیر شده است و ضعیف گشته و نالان ، و عمرش سرآمده و من زندگانی وی خواهم تا خدای عزوجل چه تقدیر کرده است . ...
-
واژههای مشابه
-
تقدیر رفتن
لغتنامه دهخدا
تقدیر رفتن . [ ت َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) مقدر شدن . نافذ شدن فرمان خدا. جاری شدن قضاء الهی . فرمان و مشیت خدا بر چیزی : شتربه گفت موجب نومیدی چیست ؟ گفت : آنچه در سابق تقدیر رفته است . (کلیله و دمنه ).
-
تقدیر یافتن
لغتنامه دهخدا
تقدیر یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تقدیر شدن . مقدر نیک از خدای تعالی یافتن . به قدرت و فرمانروایی رسیدن .رجوع به تقدیرگر و تقدیر و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
علی ای تقدیر
لغتنامه دهخدا
علی ای تقدیر. [ ع َ لا اَی ْ ی ِ ت َ رِن ْ] (ع ق مرکب ) در هر حال . به هر تقدیر. به هر حال .
-
جستوجو در متن
-
استقدار
لغتنامه دهخدا
استقدار. [ اِ ت ِ ](ع مص ) تقدیر کردن . تقدیر خواستن . (زوزنی ). تقدیر کردن خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال : استقدر اﷲ خیراً. || توانائی خواستن . (منتهی الارب ).
-
انگار کردن
لغتنامه دهخدا
انگار کردن . [ اَ / اِ ک َ دَ ] (مص مرکب )فرض کردن . تقدیر کردن . شمردن . تصور کردن . پنداشتن . گرفتن . تقدیر کردن . انگاشتن . گمان کردن : انگار می کنم که ورنجستم . انگار کن اینجا خانه ٔ ماست ، اینجا هم مسجد. (از یادداشتهای مؤلف ). و رجوع به انگار ش...
-
اتاحه
لغتنامه دهخدا
اتاحه . [ اِ ح َ ] (ع مص ) تقدیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اندازه کردن .
-
ترویز
لغتنامه دهخدا
ترویز. [ ت َرْ ] (ع مص ) قصد کردن چیزی را بعد چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تأمل کردن کلام یا رأی را اندک اندک تا نیکو کند تقدیر او را. (از المنجد). رَوَّزَ رأیه و کلامه ؛ هم بشی ٔ منه بعد شی ٔ. (اقرب الموارد).
-
حزو
لغتنامه دهخدا
حزو. [ ح َ زْ وْ] (ع مص ) فالگوئی کردن . (منتهی الارب ). از غیب خبر دادن . (منتهی الارب ). فال گرفتن به مرغ . فال گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || تقدیر کردن . || برداشتن سراب چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ).
-
حزر
لغتنامه دهخدا
حزر. [ ح َ ] (ع مص ) تقدیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). تخمین نمودن . (منتهی الارب ). اندازه کردن غله را در مزرعة و میوه را بر درختان .(غیاث ) (منتهی الارب ). دید. دید زدن . تقدیر غلات در زرع . برآورد. برآورد کردن . اندازه کردن . (منتهی الارب ). دید ...
-
بازدید کردن
لغتنامه دهخدا
بازدید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدیدن کسی رفتن که بدیدن شما آمده بود. زیارتی را با زیارتی مقابله کردن . || آفریدن . به نمود آوردن : و بهمین معنی در کتب طبیه در خواص بعضی ادویه آورده اند که فلان چیز اشتها را بازدید کند. (آنندراج ). || عیادت . || م...
-
احمام
لغتنامه دهخدا
احمام . [ اِ ] (ع مص )احمام ماء؛ گرم کردن آب . || قضا و تقدیر کردن خدای تعالی چیزی را برای کسی . || نزدیک شدن . || حاضر آمدن . || در اندوه انداختن . || شستن خود را به آب گرم و به آب سرد. || احمام ارض ؛ تب ناک گردیدن زمین . || تب دادن . (منتهی الارب )...
-
تشبیر
لغتنامه دهخدا
تشبیر. [ ت َ ] (ع مص ) اندازه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با شَبر سنجیدن . (از متن اللغة). تقدیر کردن چیزی . (اقرب الموارد) (از المنجد). || بزرگ داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بزرگ داشتن قدر کسی و...