کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تقاضا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تقاضا کردن
لغتنامه دهخدا
تقاضا کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خواستن و خواهش نمودن . (ناظم الاطباء). مطالبه : حاجت شود روا چو تقاضا کند کرم رحمت روان شودچو اجابت شود دعا. خاقانی .روزی که بر صحرا مجتمع بودند ناصرالدین او را تقاضای سخت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).ابریق گر آب...
-
واژههای مشابه
-
تقاضا شدن
لغتنامه دهخدا
تقاضا شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) احتیاج غایط شدن ، این اصطلاح اطباست . (آنندراج ) : داد جلابی نمیدانم چه بود اجزای اوآسمان را شد تقاضایی وبر تیگاله رید.درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
فژولیدن
لغتنامه دهخدا
فژولیدن . [ ف ُ دَ ] (مص ) تقاضا کردن . || برانگیختن به جنگ و کارهای دیگر باشد. || راندن و دور کردن . || دور کردن و تکانیدن گرد و خاک از دامن . (برهان ).
-
مسألت
لغتنامه دهخدا
مسألت . [ م َ ءَ ل َ ] (ع مص ، اِمص ) مسألة. مسأله . درخواستن . (غیاث ). خواستن . خواست . تقاضا. خواهش .درخواست . استدعا. و رجوع به مسألة و مسأله شود.- مسألت داشتن ؛ درخواست کردن . تقاضا داشتن . استدعا کردن . خواستار بودن .- مسألت کردن ؛ درخ...
-
لأظ
لغتنامه دهخدا
لأظ. [ ل َءْظْ ] (ع مص ) اندوهگین کردن کسی را. || راندن از نزدیک خود. || سخت تقاضا کردن و ستهیدن در آن . (منتهی الارب ).
-
مناصة
لغتنامه دهخدا
مناصة. [ م ُ ناص ْص َ ] (ع مص ) سخت تقاضا کردن و مناقشه کردن با غریم .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).
-
خواهش کردن
لغتنامه دهخدا
خواهش کردن . [ خوا / خا هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طلب کردن . تقاضا کردن . درخواست کردن . التماس کردن . تمنی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : و از او خواهش می کنند هرکه در آسمانها و زمینهاست . (تاریخ بیهقی ).بعذرآوری خواهش امروز کن که فردا نماند مجال سخُن ...
-
اوژولیدن
لغتنامه دهخدا
اوژولیدن . [ اَ دَ ] (مص )برانگیزانیدن و تحریک و تحریض کردن . تشجیع کردن . (ناظم الاطباء). برانگیختن بجنگ و غیره . || تقاضا نمودن . || تعجیل کردن و شتاب نمودن . || پریشان کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || بزور گرفتن . (ناظم الاطباء).
-
ستزیدن
لغتنامه دهخدا
ستزیدن . [ س ِ ت ِ دَ ] (مص ) مخفف ستیزیدن . (آنندراج ).تقاضا کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به ستیزیدن شود.
-
مدالکة
لغتنامه دهخدا
مدالکة. [ م ُ ل َ ک َ ](ع مص ) دارادار نمودن حق کسی را. (از منتهی الارب ). حق کسی مدافعت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مماطلة کردن . (متن اللغة) (اقرب الموارد). فهو مدالک . || الحاح و پافشاری کردن در تقاضا. (از متن اللغة).
-
ناخواستنی
لغتنامه دهخدا
ناخواستنی . [ خوا / خا ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل خواستن نیست . که طلب کردن را نشاید. که نباید تقاضا و طلب کرد. که نباید خواست .
-
فشیدن
لغتنامه دهخدا
فشیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) راندن اسپ و دوانیدن آن بتندی تمام . (آنندراج ). تاختن ودویدن . || الحاح کردن و تقاضا نمودن . || یدک کشیدن . اسپ با لگام . (ناظم الاطباء).
-
افژولانیدن
لغتنامه دهخدا
افژولانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) تقاضا کنانیدن . || برانگیزانیدن و پریشان کنانیدن . || آشامیدن فرمودن . || رفع تشنگی کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به افژولیدن شود.