کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تف مال، تف مال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خاک مال شدن
لغتنامه دهخدا
خاک مال شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مطاوعه ٔ خاک مال کردن .
-
مال اندوزی
لغتنامه دهخدا
مال اندوزی . [ اَ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی مال اندوز. جمعآوری ثروت و خواسته . ذخیره کردن ثروت . و رجوع به مال اندوز شود.
-
خاک مال کردن
لغتنامه دهخدا
خاک مال کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر زمین آوردن پهلوان را. (غیاث اللغات ). || شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی . || تطهیر: ولوغ کلب را خاک مال کنند و سپس دوبار بشویند. || خوار و ذلیل کردن . رجوع به خاک مال شود.
-
خاک مالی
لغتنامه دهخدا
خاک مالی . (حامص مرکب ) عمل خاک مال کردن و خاک مال شدن .
-
شن مال کردن
لغتنامه دهخدا
شن مال کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با شن ، شوخ ظرفی را زدودن . (یادداشت مؤلف ). شن مالی کردن .
-
لجن مال کردن
لغتنامه دهخدا
لجن مال کردن . [ ل َ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهمتها بر کسی نهادن . با تهمت او را بدنام کردن .
-
اعتیام
لغتنامه دهخدا
اعتیام . [ اِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). اختیار کردن . (از اقرب الموارد). || بهترین مال گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهین مال برگرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ). برگزیده ٔ بهترین مال گرفتن . (آنندراج ). ...
-
استصفاء
لغتنامه دهخدا
استصفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرفتن خالص چیزی را. || برگزیدن . || دوست خالص گزیده شمردن . (منتهی الارب ). || استصفاء مال ؛ کل ّ مال کسی را گرفتن . (منتهی الارب ). گرفتن همه ٔ مال او را. تمام مال ستاندن . همه ٔ مال فاستدن . (تاج المصادر بیهقی ). || صافی...
-
گه مال کردن
لغتنامه دهخدا
گه مال کردن . [ گ ُه ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گه آلودن . || نیک نشستن . پاکیزه نکردن . پلیدی نیک نزدودن .
-
هبث
لغتنامه دهخدا
هبث . [ هََ ] (ع مص ) بیهوده خرج کردن مال . تبذیر. (تاج العروس ) (معجم متن اللغة). ریخت و پاش کردن مال .
-
ذفطسة
لغتنامه دهخدا
ذفطسة. [ ذَ طَ س َ ] (ع مص ) تباه کردن کسی مال خود را. ضایع کردن مال خویش را. دفطسة با دال مهمله نیز بهمین معنی است .
-
انحال
لغتنامه دهخدا
انحال . [ اِ ] (ع مص ) مال دادن . || خاص کردن از مال چیزی جهت کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چیزی از مال جهت کسی مخصوص گردانیدن . (از اقرب الموارد). || لاغر گردانیدن اندوه ، یقال : انحله الهم ؛ ای هزله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقر...
-
غرما کردن
لغتنامه دهخدا
غرما کردن . [غ ُ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقسیم کردن طلبکاران مال مدیون را. (از فرهنگ نظام ). در تداول عامه ، تقسیم کردن مال ورشکسته ای به نسبت میان دائنان . بهره بهره کردن مال ورشکستی را میان خود، به تساوی در ضرر؛ یعنی هریک به نسبت طلب خود ضرر متساوی ...
-
بلعت کردن
لغتنامه دهخدا
بلعت کردن . [ ب َل ْ ل َت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بلعت ُ، صیغه ٔ متکلم وحده ٔ فعل ماضی از مصدر ثلاثی مزید باب تفعیل است به معنی «بلعیدم من »، و در مورد مال مردم خوردن و حق کسی را بالا کشیدن استعمال میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه ). به مزاح ، خوردن ، تصر...
-
احراف
لغتنامه دهخدا
احراف . [ اِ ] (ع مص ) خداوند مال افزوده و باصلاح آمده گردیدن . (منتهی الارب ). نیکومال شدن . افزایش کردن مال . || احراف ناقه ؛ لاغر کردن . لاغر گردانیدن . (منتهی الارب ). اشتر نزار کردن . (تاج المصادر). || ورزه کردن . کسب کردن . (منتهی الارب ). ورزی...