کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفضیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفضیل
لغتنامه دهخدا
تفضیل . [ ت َ ] (ع مص ) افزونی دادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). فضل نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فزونی نهادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) فزونی و برتری و فضیلت . (ناظم الاطباء) : انظر کیف فضلنا بعضهم علی...
-
واژههای مشابه
-
اسم تفضیل
لغتنامه دهخدا
اسم تفضیل . [ اِ م ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب کشاف گوید: اسمی است که از فعل اشتقاق شود برای آنکه فزونی صفتی را در موصوفی بر دیگران (که دارای آن صفت هستند) بیان کند. پس اسم فاعل و اسم مفعول و صفت مشبهه ، از آن جدا گردید، زیرا که آنها فزونی ...
-
حرف تفضیل
لغتنامه دهخدا
حرف تفضیل . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: تاء و راء است که در اواخر صفات معنی ترجیح و تفضیل دهد، چنانکه عالم ترو توانگرتر. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 167).
-
تفضیل بردن
لغتنامه دهخدا
تفضیل بردن . [ ت َ ب ُ دَ ] (مص مرکب )افزونی یافتن . برتری یافتن . مزیت بردن : به آب و رنگ تیغش برده تفضیل چو نیلوفر هم از دجله هم از نیل . نظامی .رجوع به تفضیل شود.
-
تفضیل نهادن
لغتنامه دهخدا
تفضیل نهادن . [ ت َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) برتری دادن . برگزیدن کسی را بر دیگری . افزونی نهادن یکی بر دیگری : یگانه بار خدایی که از فضائل اوهمی نهند زمین را به آسمان تفضیل .امیر معزی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض ِ ] (ع ص ) افزون و فوقیت دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). تفضیل دهنده . برتری دهنده . و رجوع به تفضیل شود.
-
محظی
لغتنامه دهخدا
محظی . [ م ُ ظا ] (ع ص ) تفضیل داده شده . برگزیده شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) وزیر. او راست : تفضیل الاتراک علی سایر الاجناد.
-
درستر
لغتنامه دهخدا
درستر. [ دُ رُ ت َ ] (ص تفضیلی ) درست تر. تفضیل درست . رجوع به درست شود.
-
محظی
لغتنامه دهخدا
محظی . [ م ُ ](ع ص ) تفضیل دهنده کسی را بر کسی . (آنندراج ). برگزیننده و ترجیح دهنده ٔ چیزی بر دیگری . (ناظم الاطباء).
-
ابومروان
لغتنامه دهخدا
ابومروان . [ اَ م َرْ ] (اِخ ) او راست : الاستدلال بالحق فی تفضیل العرب علی جمیعالخلق .
-
احظاء
لغتنامه دهخدا
احظاء. [ اِ ] (ع مص ) تفضیل دادن بر. ترجیح نهادن بر. افزونی نهادن . || فضل و منت نهادن . || تحظیه . بهره مند کردن .
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) عارف . او راست : کتاب خطف البارق در تفضیل عرب بر عجم .