کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفصیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفصیلی
لغتنامه دهخدا
تفصیلی . [ ت َ ] (ص نسبی ) مقابل اجمالی . منسوب به تفصیل . مشروح . مفصل . به تفصیل .
-
جستوجو در متن
-
اجمالی
لغتنامه دهخدا
اجمالی . [ اِ ] (ص نسبی ) به اِجمال . مقابل تفصیلی : علم اجمالی .
-
خوبتر
لغتنامه دهخدا
خوبتر. [ ت َ ] (ص تفصیلی ) بهتر. نیکوتر. اطیب . الطف : بهزار دل زمانه ببقا حریف بادت که زمانه را حریفی ز تو خوبتر نباید.خاقانی .
-
اشقی
لغتنامه دهخدا
اشقی . [ اَ قا ] (ع ن تف ) نعت تفصیلی از شقی . شقی تر. بدبخت تر. (مهذب الاسماء) (مؤیدالفضلا).اشقی الامة و اشقی القوم ؛ ابن ملجم مرادیست قاتل خیرالخلق . (منتهی الارب ). و مراد به «اشقیها» که در قرآن کریم (12/91) آمده قداربن سالف است که ناقه ٔ صالح را...
-
مسامره
لغتنامه دهخدا
مسامره . [ م ُ م َ رَ / رِ ] (ع مص ) مسامرة. مسامرت . با هم حدیث کردن . با هم قصه گفتن . || شب نشینی و شب زنده داری . قصه گوئی در شب : چنین نبشت بوریحان در مسامره ٔ خوارزم ... (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 668). اسحار در مساحره و با سامری در مسامره اشجار در ...
-
مکفول
لغتنامه دهخدا
مکفول . [ م َ ] (ع ص ) مقابل کفیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کسی که در عقد کفالت احضار او از طرف کفیل در مقابل مکفول له تعهد شده است . اگر کفیل تعهد کند که در صورت عدم احضار وجهی یا مالی بدهد آن وجه یا مال را وجه الکفاله یا مال الکفاله گویند. (از...
-
شمایان
لغتنامه دهخدا
شمایان . [ ش ُ ] (ضمیر) ضمیر منفصل دوم شخص جمع. امروزه از ضمایر شخصی (ما) و (شما) را در تداول عامه با (ها) جمع بندند: ماها، شماها. ولی به حکم شواهد بدست آمده در زبان ادب قدیم (ما) و (شما) را جمع می بسته اند آن هم با (ان ) نه با (ها) به صورت مایان و ش...
-
شهربابک
لغتنامه دهخدا
شهربابک . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) شهری که به بابک پدر اردشیر مؤسس سلسله ٔ سلاطین ساسانی منسوب است و از توابع کرمان شمرده شده و هنوز باقی است . اصطخری و مقدسی و دیگران آنرا نام برده ولی تفصیلی درباره ٔ آن نداده اند. حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب ج 3ص 188 و 1...
-
ابن المجوس
لغتنامه دهخدا
ابن المجوس . [ اِ نُل ْ م َ ] (اِخ ) علی بن عباس مجوسی یا ابن المجوس . طبیب معروف ایرانی نژاد، از مردم اهواز. شاگرد ابوماهر فارسی ، و پس از ابوماهر او خود بمطالعه ٔ کتب متقدمین پرداخت وی از بزرگترین اطبای دولت آل بویه بود و با این حال در بیمارستان عض...
-
سرکش
لغتنامه دهخدا
سرکش . [ س َ ک َ ] (اِخ ) نام خنیاگر و مطربی بوده بی عدیل و نظیر. (برهان ). کریستنسن نویسد: مشهورترین موسیقی دانان و آهنگ سازان دربار خسرو دوم (پرویز) سرکش و باربدبوده اند. روایاتی که در باب این دو تن به ما رسیده مأخوذ از خوذای نامک (خدای نامه ) نیس...
-
بیگلربیگی
لغتنامه دهخدا
بیگلربیگی . [ ب َ / ب ِ ل َ ب َ / ب ِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) بکلربگی . بیکلربیکی . در تعلیقات تذکرةالملوک که کتابیست در سازمان حکومت صفویه از مستشرق شهیر مینورسکی آمده است که : بیگلربیگیان حکامی بودند که از پایتخت تعیین می گشتند اما گاه در مورد بخصوص ای...
-
چالیک
لغتنامه دهخدا
چالیک . (اِ) نوعی بازی طفلان . نوعی وسیله ٔ بازی مخصوص اطفال . نوعی بازی اطفال که در هر استان ایران بنامی معروف است و اسم مخصوص دارد. نام دو پاره چوب که در بازی مخصوص اطفال بکار میرود. دو پارچه چوب است که اطفال بدان بازی کنند یکی دراز بقدر سه وجب و د...
-
کتایون
لغتنامه دهخدا
کتایون . [ ک َ ] (اِخ ) دختر قیصر روم ، زن گشتاسب و مادر اسفندیارباشد. (ناظم الاطباء). هنگامی که گشتاسب به روم رفت کتایون وی را دید و خواستارش شد. بنابه روایت شاهنامه ، کتایون در خواب دید که بیگانه ای بیدار دل و فرزانه ، ببالا چون سرو و بدیدار چون ما...
-
کارخانه
لغتنامه دهخدا
کارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دکان و حانوت و پیشه گاه و جائی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام میرسانند. (ناظم الاطباء). آنجا که عده ٔ بسیاری کارگر به یک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن . معمل . دستگاه . دستگاه ماشین . کارگاه : ن...