کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفريق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تفریق
لغتنامه دهخدا
تفریق . [ ت َ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ). پراکنده شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراکنده و جداجدا کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جدایی و جداکردگی . (ناظم الاطباء) : ان ال...
-
تفریق کردن
لغتنامه دهخدا
تفریق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدا کردن عدد و عدد کوچکتر را از عدد بزرگتر بیرون نمودن . (ناظم الاطباء). کاهش عددی خرد از عدد کلان ، خلاف افزایش .
-
حروف تفریق
لغتنامه دهخدا
حروف تفریق . [ ح ُ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حروف تفصیل . رجوع به این کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
کاستنی
لغتنامه دهخدا
کاستنی .[ ت َ ] (ص لیاقت ) نقصان پذیرفتنی . کم شدنی . || کژی پذیر. || قابل تفریق . تفریق پذیر.
-
نامفروق
لغتنامه دهخدا
نامفروق . [ م َ ] (ص مرکب )چیزی که تفریق و جدائی آن ممتنع باشد. غیرقابل تفریق . تقسیم ناشده . (ناظم الاطباء). جدانا شده . نامفروز.
-
باقی فاضل کردن
لغتنامه دهخدا
باقی فاضل کردن . [ ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفریق کردن در اصطلاح سیاق . (یادداشت بخط مؤلف ). جمع و خرج کردن . منها کردن . موضوع کردن . کسر کردن . تفریق حساب .
-
چارعمل اصلی
لغتنامه دهخدا
چارعمل اصلی . [ ع َ م َ ل ِ اَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) چهار عمل اصلی حساب . چهارعمل حساب . عمل جمع و عمل تفریق و عمل ضرب و عمل تقسیم . جمع و تفریق وضرب و تقسیم . افزایش (جمع) کاهش (تفریق ) زدن (ضرب ) بخش کردن (تقسیم کردن ) [ واژه های نو فرهنگستان ] ...
-
جداشدگی
لغتنامه دهخدا
جداشدگی . [ ج ُ ش ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تفریق و انفصال و حالت جدایی . (ناظم الاطباء). عمل آنچه جدا میشود.
-
متباری
لغتنامه دهخدا
متباری ٔ. [ م ُ ت َ رِءْ ] (ع ص ) مشغول به خلاصی دیگری . || تفریق کننده ٔ شراکت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
منها
لغتنامه دهخدا
منها. [ م ِ ] (ع حرف جر + ضمیر) مأخوذ از تازی ، به معنی از آن ، که در تفریق حساب استعمال می کنند. یعنی موضوع شده از آن و تفریق شده از آن . (ناظم الاطباء).- منها ساختن ؛ منها کردن . مفروق را از مفروق منه بیرون کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیب بع...
-
تشتیت
لغتنامه دهخدا
تشتیت . [ ت َ ] (ع مص ) پراگنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تفریق . (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة) (از المنجد): شتّته اﷲُ؛ فرّقه ُ. (متن اللغة) : و التماس کردند که نظام الفت و اجتماع کلمت ایش...
-
باقی آوردن
لغتنامه دهخدا
باقی آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) آوردن مانده و مازاد چیزی . || کسری آوردن بعد از تفریق حساب دخل و خرج . بدهکار شدن بعد از باقی فاضل کردن محاسبات .
-
چرتگه
لغتنامه دهخدا
چرتگه . [ چ ُ گ َ / گ ِ ] (روسی ، اِ) چرتکه . چتکه ، در تداول عامه . آلتی چوبین برای جمع و تفریق حساب . رجوع به چرتکه شود.
-
چهارعمل اصلی
لغتنامه دهخدا
چهارعمل اصلی . [ چ َ / چ ِ ع َم َ ل ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در حساب ، جمع و تفریق و ضرب و تقسیم است . رجوع به چارعمل اصلی شود.