کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفرس
لغتنامه دهخدا
تفرس . [ ت َ ف َرْ رُ ] (ع مص ) فراست بردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دانستن بعلامت و نشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دریافتن چیزی را در نظر اول بعلامات و آثار. (غیاث اللغات ). تعرف به ظن صائب . (از اقرب الموارد). دریافت بفراست...
-
واژههای مشابه
-
تفرس کردن
لغتنامه دهخدا
تفرس کردن . [ت َ ف َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بفراست دریافتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به فراست و تفرس شود.
-
واژههای همآوا
-
طفرس
لغتنامه دهخدا
طفرس . [ طِ رِ ](ع ص ) نرم و سهل . (منتهی الارب ). مؤلف منتخب اللغات این لغت را که قاموس اللین السهل آورده بر اثر تحریف نساخ اللبن خوانده و «شیر گوارا» معنی کرده است .
-
تفرث
لغتنامه دهخدا
تفرث . [ ت َ ف َرْ رُ ] (ع مص ) شوریدن دل ، زن باردار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تفرق : شُد علیهم فتفرثوا. (اقرب الموارد).
-
تفرص
لغتنامه دهخدا
تفرص . [ ت ِ رِ ] (ع اِ) زیوری است لگام را از نقره یا آهن بشکل مربع یا مربع مستطیل و لغت نویسان این کلمه را نیاورده اند و فقط ابن درید در ذیل ماده ٔ فلس آنرا آورده گوید: «کل حلیة فی اللجام من فضة او حدید مستدیر، فهی الفلوس و... وان کانت مستطیلة او مر...
-
جستوجو در متن
-
زکن
لغتنامه دهخدا
زکن . [ زَ ک ِ ] (ع مص ) بدانستن . (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دریافتن . || تفرس چیزی . || گمان بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متفرس
لغتنامه دهخدا
متفرس . [ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ) تحصیل دانش نماینده بواسطه ٔ نشان و علامت . (ناظم الاطباء). داننده بعلامت و نشان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که مطلبی را از راه علامت و نشانه دریابد : و متفرسان نجوم و متکیسان طب . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 125...
-
مشبم
لغتنامه دهخدا
مشبم . [ م ُ ش َب ْ ب َ ](ع ص ) بزغاله با چوب پتفوزبند. منه : المثل تفر من صوت الغراب و تفرس الأسَد المشبم ؛ یعنی می ترسی از آواز زاغ و می دری شیر دهان بسته را. در حق شخصی گویند که از امر حقیر بترسد و در کار خطیر اقدام نماید. (ازمنتهی الارب ) (از نا...
-
تلبد
لغتنامه دهخدا
تلبد. [ ت َ ل َب ْ ب ُ ] (ع مص ) درآمدن بعض پشم و مانند آن دربعضی و بهم چفسیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برهم نشستن . (آنندراج ). || سینه بر زمین نهادن مرغ و لازم گرفتن جای را (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ا...
-
مترسم
لغتنامه دهخدا
مترسم . [ م ُ ت َ رَس ْ س ِ ] (ع ص ) نویسنده و رسم کننده و صاحب رسم . (آنندراج ) (غیاث ). آن که در آداب و رسوم کتابت تأمل و تفرس کند: هر چند دبیری صناعت بلندی است و از آن برتر است که مترسمان گمان برده اند. (دستور دبیری از فرهنگ فارسی معین ). || کسی ...
-
فراسة
لغتنامه دهخدا
فراسة. [ ف ِ س َ ] (ع اِمص ) اسم است تفرس را، و آن استدلال به امور آشکار است بر امور پنهانی . (اقرب الموارد). دانایی به نشان و نظر. اسم است تفرس را و منه الحدیث : اتقوا فراسة المؤمن . (منتهی الارب ). علمی که به وسیله ٔ آن از خلقت مردم پی به اخلاق بر...
-
زرق
لغتنامه دهخدا
زرق . [ زَ رَ ] (ع اِمص ) نابینایی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رنگی از رنگهای هفتگانه چون رنگ آسمان . (از اقرب الموارد). کبودی . (ناظم الاطباء). || سپیدی دست و پی ستور . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). |...