کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفتیش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفتیش کردن
لغتنامه دهخدا
تفتیش کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واپژوهیدن . کاویدن سخن و زمین و جز آن . تجسس . پی جویی : هین روش برگیر و ترک ریش کن در فنا و نیستی تفتیش کن . مولوی .کرا غم تخلیص من باشد و تفتیش حال من کند. (گلستان ).آشفته شو که کاکل و زلف پری رخان تفتیش حال ز...
-
جستوجو در متن
-
وارسی کردن
لغتنامه دهخدا
وارسی کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رسیدگی کردن و بطور دقیق آگاهی حاصل کردن . (از ناظم الاطباء). تحقیق . تفتیش کردن . نیک تفتیش کردن . تجسس . تفحص کردن . پژوهش کردن . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
طراریدن
لغتنامه دهخدا
طراریدن . [ طَ دَ ] (مص ) تفحص کردن . تفتیش کردن . (آنندراج ).
-
پرخیدن
لغتنامه دهخدا
پرخیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) تفتیش کردن . برخیدن . (زمخشری ).
-
رسیدگی کردن
لغتنامه دهخدا
رسیدگی کردن . [ رَ / رِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توجه کردن . || آگاه بودن . وارسی کردن . (ناظم الاطباء). سرکشی . تحقیق . تفتیش کردن . (یادداشت مؤلف ).- رسیدگی کردن به کارها ؛ سرکشی نمودن بدانها. تفتیش و تحقیق از آنها. وارسی کردن به آنها. (یادداشت...
-
انبحاث
لغتنامه دهخدا
انبحاث . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) تفتیش کردن از چیزی ، گویند انبحث منه . (از ناظم الاطباء). انبحث عنه ؛ تفتیش کرد از وی . (منتهی الارب ).
-
استبحاث
لغتنامه دهخدا
استبحاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کاویدن و تفتیش کردن از کسی . (منتهی الارب ).
-
افتحاث
لغتنامه دهخدا
افتحاث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازکاویدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تفتیش کردن از چیزی که نزد کسی است . || فحص و جستجو کردن . (از اقرب الموارد).
-
کنترل کردن
لغتنامه دهخدا
کنترل کردن . [ ک ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظارت کردن . تفتیش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- خود را کنترل کردن ؛ نظارت داشتن عقل شخص بر احساسات و اعمال وی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
استنباء
لغتنامه دهخدا
استنباء. [ اِ تِم ْ ] (ع مص ) بازکاویدن . تفتیش کردن خبر را. (منتهی الارب ). خبر خواستن . (زوزنی ). خبر پرسیدن .
-
سانسور
لغتنامه دهخدا
سانسور. (فرانسوی ، اِ) ممیزی و تفتیش مطبوعات و مکاتیب و نمایش ها. این کلمه در زبان فارسی با افعال معین چون کردن و شدن و چی نسبت بصور زیر آید: سانسور کردن ، سانسور شدن ، سانسورچی .
-
افتتاش
لغتنامه دهخدا
افتتاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تفتیش کردن یعنی جستجو کردن . (از لطائف بنقل غیاث اللغات ) : جرأت و جهلت شود عریان و فاش او برهنه کی شود زین افتتاش .مولوی .
-
بازجست کردن
لغتنامه دهخدا
بازجست کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مطالبه . طِلاب . (منتهی الارب ). || تفحص . تفتیش : چرا کار ارمن فروهشت سست ؟نکرد آن بر و بوم را بازجست .نظامی .
-
بحثرة
لغتنامه دهخدا
بحثرة. [ ب َ ث َ رَ ] (ع مص ) پراکنده و جدا ساختن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || منقطع و متجبب گردیدن شیر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || تفتیش کردن کسی را یا چیزی را. (آنندراج ). تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (از منتهی ا...