کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفتی
لغتنامه دهخدا
تفتی . [ ت َ ف َت ْ تی ] (ع مص ) جوانی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بازایستادن دختر از لهو و بازی با کودکان ،یقال : فتیت البنت فتفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). در خانه مقیم شدن و پردگی گردیدن و بازایستادن دختر از بازی ...
-
واژههای مشابه
-
بیخ تفتی
لغتنامه دهخدا
بیخ تفتی . [ خ ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بفارسی اسم شوکران است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
باریقون
لغتنامه دهخدا
باریقون . (معرب ، اِ) بیونانی دوایی است که آن را شوکران خوانند و آن تخم بیخ رومی است و از تفت که از ولایت یزد است آورند و آن را دورس تفتی گویند. (برهان ) (آنندراج ). شوکرانست . (فهرست مخزن الادویه ). مأخوذ از یونانی ، شوکران . (ناظم الاطباء) (دِمزن ...
-
متفتی
لغتنامه دهخدا
متفتی . [ م ُ ت َ ف َت ْ تی ] (ع ص ) کودک از کودکی باز ایستاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفتی شود.
-
بیخ کوهی
لغتنامه دهخدا
بیخ کوهی . [خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیخ تفتی است که شوکران باشد و آنرا بیونانی تودریون گویند و بهترین آن را از تفت یزد آورند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
وروگردی
لغتنامه دهخدا
وروگردی . [ وُ گ ِ ] (ص نسبی ، اِ) بروجردی : احمدبن عبد العزیز... احموله ٔ وروگردی را به حضرت معتضدی فرستاد. احموله ... به اصفهان نارسیده آفتاب دولت آل عجل به مغرب فنا فروشد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان چ فروخی ص 83). || تفتی وآن قسمی کرباس منقش باشد. (یاد...
-
دورس
لغتنامه دهخدا
دورس . [ دَ رَ] (اِ) گیاهی سمی که خربق نیز گویند. (ناظم الاطباء). شوکران است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گیاهی است که تخم آن را شوکران گویند و خوردن بیخ آن جنون آورد و به دورس تفتی معروف است زیرا که آن را از تفت یزد آورندو به عربی طحماء گویند. (از برهان ...
-
شوکران
لغتنامه دهخدا
شوکران . [ ش َ / شُو ک َ ] (اِ) گیاهی است دوایی که خوردن بیخ آن جنون آورد و بعضی گویند بیخی است کوهی و آن را دورس گویند و در تفت که از ولایت یزد است میشود و آن را دورس تفتی میگویند و شوکران تخم آن است و آن را به عربی طَحْماء خوانند. (برهان ). بیخ تفت...
-
تفت
لغتنامه دهخدا
تفت . [ ت َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش تفت در شهرستان یزد است . این قصبه در دامنه ای که ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1200 گز است قرار دارد. آب آنجا از قنات و شغل مردم زراعت و گله داری است و در حدود 7100 تن سکنه دارد. در این قصبه بخشداری و شهرداری و آم...
-
تفت
لغتنامه دهخدا
تفت . [ ت َ ] (اِخ ) نام موضعی است از مضافات یزد. (فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (از آنندراج ) (برهان ). از کمال صفای هوا جامع گرمسیر و سردسیر باشد. (برهان ). در آنجا نمد نیکو مالند و تفتی مشهور است . (انجمن آرا). مولد علامه ٔ تفتازا...
-
تفت
لغتنامه دهخدا
تفت . [ ت َ ](اِ، ق ) گرم . (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گرم و گرمی و حرارت باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). در اوستا تفته (گرم شده ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گرم و سوخته . (غیاث اللغات ). سوختن و سوزش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و آ...
-
بازآمدن
لغتنامه دهخدا
بازآمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) برگشتن و رجعت کردن . (ناظم الاطباء). بر قیاس بازکرد و بازگشت . (آنندراج ). بجای پیشین برگشتن . بازگشتن . مراجعت کردن . معاودت کردن . ایاب و اوبة. عودت . برگردیدن . مراجعت کردن : فلان از سفر بازآمد. این معنی مأخوذ از م...