کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفاخر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفاخر کردن
لغتنامه دهخدا
تفاخر کردن . [ ت َ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مباهات کردن . نازیدن . فخر کردن . بخود بالیدن : همین کنند تفاخر ز خدمت سلطان یکی سپهر دوم انجم و سوم ارکان . عبدالواسع جبلی (از آنندراج ).چه تفاخر کنی بنام پدرچون ندانی نهاد گام پدر.اوحدی .
-
جستوجو در متن
-
کبر حاصل کردن
لغتنامه دهخدا
کبر حاصل کردن . [ ک ِ ص ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) کبر آوردن . رجوع به کبر آوردن شود. || تفاخر کردن . رجوع به تفاخر کردن شود.
-
فخر آوردن
لغتنامه دهخدا
فخر آوردن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) تفاخر کردن . فخر فروختن . مفاخرت کردن .
-
نائیدن
لغتنامه دهخدا
نائیدن . [ دَ ] (مص ) فخر کردن و مباهات نمودن . (برهان ). مباهات کردن . (انجمن آرا) (از آنندراج ). (غیاث ). لاف زدن . مباهات کردن . (از ناظم الاطباء). سرافرازی کردن . به خود بالیدن . نازیدن . به خود نازیدن . تفاخر.
-
بلندپری
لغتنامه دهخدا
بلندپری . [ ب ُ ل َ پ َ ] (حامص مرکب ) به معنی بلندپروازی است . (از ناظم الاطباء).تفاخر کردن و بزرگی نمودن و ادعای مهتری بر سبیل مبالغت کردن . (از آنندراج ). رجوع به بلندپروازی شود.
-
مفاضلة
لغتنامه دهخدا
مفاضلة. [ م ُ ض َ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر نبرد کردن به فضل . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تفاخر کردن در فضل . (از اقرب الموارد). فِضال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به فضال شود. || به فضل یکی بر دیگری حکم کردن . (از اقرب الموارد).
-
عیار
لغتنامه دهخدا
عیار. (ع مص ) اندازه نمودن پیمانه را و یکدیگر اندازه کردن هر دو را و دیدن کمی و بیشی آنها را. (از منتهی الارب ). مقایسه کردن پیمانه و ترازو و امتحان کردن آن با دیگری ، تا درست بودن آن معلوم گردد. (از اقرب الموارد). راست کردن پیمانه ها و ترازوها با یک...
-
تفاقر
لغتنامه دهخدا
تفاقر. [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) بهانه ٔ فقر و درویشی آوردن . || یکدیگر تفاخر کردن در فقر خویش . || زبون و پست نمودن خویشتن . (ناظم الاطباء).
-
مراجمة
لغتنامه دهخدا
مراجمة. [ م ُ ج َ م َ ] (ع مص ) نبرد کردن با کسی در سخن و در شتاب روی ، یا عام است . (از منتهی الارب ). مناضلة. (متن اللغة). || سخت مبالغه کردن در مفاخرت در حرب جای . (از منتهی الارب ): راجم فی الحرب والکلام ؛ بالغ باشد مساجلة فی کل منهما. (متن اللغة...
-
تفاخرکنان
لغتنامه دهخدا
تفاخرکنان . [ ت َ خ ُ ک ُ ](ق مرکب ) در حال نازیدن و مباهات کردن : .... به زور سرپنجه ٔ شیرگیر از بیخ برکندی و تفاخرکنان گفتی . (گلستان ).و رجوع به تفاخر و فخر شود. || فخرکننده .نازان : تفاخرکنان هر یکی در فنی به فرهنگ خود عالمی هرتنی .نظامی .
-
بارانه کردن
لغتنامه دهخدا
بارانه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بمخاطره افتادن . (شعوری ج 1 ورق 180). بخطر و در مخاطره افتادن . (ناظم الاطباء: بارانه ). || از یک جا پریدن . (شعوری ج 1 ورق 180) (دِمزن ). || دور انداختن . (ناظم الاطباء: بارانه ). || تفاخر کردن . (شعوری ...
-
سینه کردن
لغتنامه دهخدا
سینه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفاخر کردن . فخر نمودن . (برهان ). کنایه از تفاخر کردن . (آنندراج ) : چو ز پهلوی غمت دل نخورد جز جگری تو مکن سینه که چون من نبود دلداری . رفیعالدین لنبانی .سینه مکن به بستن دل زآن قبل که تودل بسته ای نه ملک...
-
سینه گشادن
لغتنامه دهخدا
سینه گشادن . [ ن َ / ن ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از قوت نمودن . (انجمن آرا). || کنایه از شاد شدن . (آنندراج ) (بهار عجم ). کنایه از خوشوقت شدن و خوشحال گردیدن . (برهان ). || بی حجاب گشتن . (آنندراج ) (بهار عجم ). || تفاخر کردن . فخر نمودن . (فرهنگ ...
-
فقع گشودن
لغتنامه دهخدا
فقع گشودن . [ ف ُ ق َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فقاع گشودن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). به معنی فقاع گشودن است که کنایه از لاف زدن و تفاخر کردن و نازش و خودنمایی و خودستایی نمودن باشد. (برهان ). رجوع به فقاع ، فقاع گشادن ، فقاع گشودن ، فقع و فقع گشادن شود.