کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغنی
لغتنامه دهخدا
تغنی . [ ت َ غ َن ْ نی ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). سراییدن و سرود گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سراییدن و خوانندگی کردن به آواز. (ازاقرب الموارد). || با زن عشقبازی کردن . || ستودن یا نکوهی...
-
واژههای همآوا
-
تقنی
لغتنامه دهخدا
تقنی ٔ. [ ت َ ءْ ] (ع مص ) سخت سرخ گردانیدن . || ریش را سیاه کردن یا به حنا خضاب کردن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقنئة و تقنؤ شود.
-
تقنی
لغتنامه دهخدا
تقنی . [ ت َ ق َن ْ نی ] (ع مص ) یخنی نهادن نفقه ٔ فاضل برآمده را. یقال : تقنی بنفقة؛ اذا اکتفی فضلت فاضلة فادخرها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
آوازه خوانی
لغتنامه دهخدا
آوازه خوانی . [ زَ / زِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل وشغل آوازه خوان . تغنی . خوانندگی . قوّالی . خنیاگری .
-
بسراییدن
لغتنامه دهخدا
بسراییدن . [ ب ِ س َ دَ ] (مص ) تَغَنّی . (زوزنی ). سرودن . رجوع به سراییدن و سرودن شود.
-
خوانندگی کردن
لغتنامه دهخدا
خوانندگی کردن . [ خوا / خا ن َن ْ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغنی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
غضار
لغتنامه دهخدا
غضار. [ غ ُ ] (اِخ ) نام کوهی است . ابن نجده ٔ هذلی گوید : تغنی نسوة کنقا غضارکأنک بالشید لهن رام . (از معجم البلدان ).و «رام » به معنی فرزند است .
-
ناخم
لغتنامه دهخدا
ناخم . [ خ ِ ] (ع ص ) رجل ناخم ؛ مرد دانای در تغنی و سرود و در قمار و بازی . (ناظم الاطباء) (از المنجد). و نیز رجوع به نخم شود.
-
گزیرش
لغتنامه دهخدا
گزیرش . [ گ ُرِ ] (اِمص ) گزارش مفسر : و ما تغنی الاَّیات و النذر؛ و چه غنا کند و گزیرش آیات و دلالات . (قرآن 101/10 از تفسیر ابوالفتوح رازی چ جدید ج 3 ص 364).
-
نواسازی
لغتنامه دهخدا
نواسازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) تغنی . نغمه پردازی . || قول سازی . ترانه سازی . (یادداشت مؤلف ) : هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمدبلبل به نواسازی حافظ به غزل گوئی .حافظ.
-
غناء
لغتنامه دهخدا
غناء. [ غ ُ ] (ع اِمص ) آوازخوانی . تغنی ،و آن خواندن شعر همراه با کف زدن است و از انواع بازیها شمرده شود. (از اقرب الموارد). خنیاگری . ظاهراًمعرب از خونیا (یونانی ) است . و رجوع به غِنا شود.
-
ابله بغدادی
لغتنامه دهخدا
ابله بغدادی . [ اَ ل َ هَِ ب َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن بختیاربن عبداﷲ. شاعر در زبان عرب . وفات 580 یا 579 هَ .ق . او در بغداد میزیست و اشعار رنگین و رقیق داشت و خنیاگران باشعار او تغنی می کردند.
-
مهود
لغتنامه دهخدا
مهود. [ م ُ هََوْ وَ ] (ع ص ) غناء مهود؛ غناء نرم و آهسته . (منتهی الارب ، ماده ٔ هَ و د). آواز و تغنی ملایم و نرم . (ناظم الاطباء). || یهودی شده . رجوع به تهوید شود.