کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغلیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغلیب
لغتنامه دهخدا
تغلیب . [ ت َ ] (ع مص ) چیره گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || مستولی ساختن کسی را بر بلا بقهر. (از اقرب الموارد). || به اصطلاح از روی غلبه چیزی را در تحت حکم چیز دیگر آوردن . یقال : عرب علفها تبناً و ماء با...
-
واژههای همآوا
-
تقلیب
لغتنامه دهخدا
تقلیب . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). برگردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باژگونه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : خفته از احوال دنیا روز...
-
جستوجو در متن
-
غالب کردن
لغتنامه دهخدا
غالب کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار. تغلیب . تساند. (منتهی الارب ).
-
چیره گردانیدن
لغتنامه دهخدا
چیره گردانیدن . [ رَ / رِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) چیره کردن . غلبه و تسلط دادن . تغلیب . (منتهی الارب ).
-
مقاهرة
لغتنامه دهخدا
مقاهرة. [ م ُ هََ رَ ] (اِخ ) قاهره ٔ معزیه . عاصمه ٔ دیار مصر و آن از باب تغلیب است . (النقود العربیة ص 217). و رجوع به قاهره شود.
-
انعمان
لغتنامه دهخدا
انعمان . [ اَ ع َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، نام دو وادی که هریک را انعم گویند و یا از باب تغلیب مراد وادی انعم و وادی عاقل است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
حیرتان
لغتنامه دهخدا
حیرتان . [ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ حیرة. حیرة و کوفه . (منتهی الارب ). تثنیه ٔ حیره و کوفه ، با تغلیب . زیرا پایتخت ملوک عرب بوده است . (اقرب الموارد).
-
قمرین
لغتنامه دهخدا
قمرین . [ق َ م َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ قمر که عبارت از شمس و قمرباشد بجهت تغلیب قمر زیرا که در محاوره ٔ عرب قمر مذکر است و شمس مؤنث چنانکه مادر و پدر را والدین گویند نه والدتین . (آنندراج ). و رجوع به قَمَران شود.
-
شربت خضر و مسیحا
لغتنامه دهخدا
شربت خضر و مسیحا. [ ش َ ب َ ت ِ خ ِ رُ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی شربت حیوان است و عطف مسیحا بر خضر بنا بر تغلیب است . (از آنندراج ). آب حیات : حیات آن را شمارم کز خودی بستاندم ساقی بجامی میفروشم شربت خضر و مسیحا را.شیخ العارفین .
-
قمران
لغتنامه دهخدا
قمران . [ ق َ م َ ] (اِخ ) قمرین . تثنیه ٔ قمر که عبارت از شمس و قمر است بجهت تغلیب قمر، زیرا که در محاوره ٔ عرب قمر مذکر است و شمس مؤنث چنانکه مادر و پدر را والدین گویند نه والدتین .(غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). رجوع به قمرین شود.
-
چیره کردن
لغتنامه دهخدا
چیره کردن . [ رَ / رِ ک َ رَ ] (مص مرکب ) مسلط کردن . فایق کردن . تغلیب . اِدالَه . اظهار.- چیره کردن بر کسی یا چیزی ؛ مسلط کردن بر... مستولی کردن بر... : دَرِ خوردنت چیره کن بر نهاداگر خود بمانی دهد آنکه داد. فردوسی .- چیره کردن کسی یا چیزی را بر ک...
-
مشرقین
لغتنامه دهخدا
مشرقین . [ م َ رِ ق َ ] (ع اِ)عبارت از مشرق و مغرب ، بدان که مشرق و مغرب را دو مشرق گفتن بنابر تغلیب است . و تغلیب آن را گویند که یک شی ٔ غالب را از دو شی ٔ که با هم مقابل باشند غلبه داده اطلاق آن بر دیگری نموده و همان اسم شی ٔ غالب راتثنیه نامند. چن...
-
سبع
لغتنامه دهخدا
سبع. [ س َ ب ُ ](اِخ ) نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔ جنوبی و آن را بر مثال ددی توهم کنند و کواکب آن نوزده است . (جهان دانش ). یکی از صور جنوبی شامل 24 ستاره بشکل گرگی تخیل شده در مشرق قنطورس . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به التفهیم ص 94 شود. سبع...