کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تغاضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تغاضی
لغتنامه دهخدا
تغاضی . [ ت َ ] (ع مص ) بیخبری نمودن از کسی و تغافل کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تغافل از کسی . (از اقرب الموارد). || پلک را بر یکدیگر گذاشتن چنانکه چیزی مشاهده نگردد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تقاضی
لغتنامه دهخدا
تقاضی . [ ت َ ] (ع مص ) وام بازخواستن و وام بازگرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خواهش نمودن . (آنندراج ).تقاضا کردن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تغازی
لغتنامه دهخدا
تغازی . [ ت َ ] (ع مص )با همدیگر جنگ کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
متغاضی
لغتنامه دهخدا
متغاضی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) بی خبری نماینده و تغافل کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غافل و بی خبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغاضی شود.
-
غفلت کردن
لغتنامه دهخدا
غفلت کردن . [ غ َ / غ ِ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غافل بودن . غفلت ورزیدن . غفلت داشتن . تغاضی . (منتهی الارب ). رجوع به غفلت و غفلة شود : آن دیگری که تحرزی داشت ... با خود گفت غفلت کردم . (کلیله و دمنه ).