کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعیین شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تعیین افتادن
لغتنامه دهخدا
تعیین افتادن . [ ت َع ْ اُ دَ ] (مص مرکب ) معین شدن . مشخص شدن . اختصاص یافتن : آنگاه آن را موضعی بفرمان ملک تعیین افتد. (کلیله و دمنه )
-
تعیین کردن
لغتنامه دهخدا
تعیین کردن . [ ت َع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معین و مشخص نمودن و هر نیز نمودن . (ناظم الاطباء) : آنگاه مثال داد تا روزی مسعود و طالعی میمون برای حرکت او تعیین کردند. (کلیله و دمنه ).کردم از جغد طلب نسخه ٔ گمنامان راگر شود یافته تعیین تو خواهم کردن . وال...
-
جستوجو در متن
-
متیح
لغتنامه دهخدا
متیح . [ م ُ ی َ ] (ع ص ) تقدیر شده و تعیین شده و اندازه شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به متاح شود.
-
گلشن
لغتنامه دهخدا
گلشن . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام جدیدی است که برای طبس تعیین شده است . رجوع به طبس شود.
-
نشاخته
لغتنامه دهخدا
نشاخته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نشانیده . (برهان قاطع). نشانده شده . رجوع به نشانیده شود. || تعیین کرده شده . (برهان قاطع). رجوع به نشناخت و نشناخته شود. || کارگذاشته شده . نصب کرده شده . تعبیه شده .- درنشاخته ؛ نصب شده .- جواهر درنشاخته ؛ مرصع:...
-
ماوضع له
لغتنامه دهخدا
ماوضع له . [ وُ ض ِ ع َ ل َه ْ ] (ع اِ مرکب ) آنچه برای آن وضع شده است . آنچه که برای چیزی تعیین شده است . و رجوع به «غیرماوضع له » ذیل ترکیبهای غیر شود.
-
قرارداد
لغتنامه دهخدا
قرارداد. [ ق َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب )دارای پایداری . || منصوب و مقرر و برقرار. تعیین شده . قول . شرط. پیمان . || اقرار. || دستور. || قانون . || ختم عمل . || قرارنامه . (ناظم الاطباء).- صلح قرارداد ؛ صلحی که بواسطه ٔ عهد و پیمان تعیین و قرار شده باش...
-
تالاب رود
لغتنامه دهخدا
تالاب رود. (اِخ ) رودی است که بدریاچه ٔ هامون ریزد و تا محل تلاقی با رود میرجاوه ، خط سرحدی ایران در بلوچستان تعیین شده است .
-
موقت
لغتنامه دهخدا
موقت . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) جایی که برای وقت دادن مقرر کرده باشند. (ناظم الاطباء). میقات . (منتهی الارب ). || هنگامی که برای تعیین جای مقرر شده باشد. (ناظم الاطباء). هنگام . ج ، مواقت . (مهذب الاسماء). هنگام . هنگام معلوم شده . (یادداشت مؤلف ).
-
منجم
لغتنامه دهخدا
منجم . [ م ُ ن َج ْ ج َ ] (ع ص ) حساب شده و تعیین شده از روش ستاره ها. (ناظم الاطباء). || وامی که پاره پاره ادا کرده شود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنجیم شود.
-
مسعر
لغتنامه دهخدا
مسعر. [ م ُ س َع ْ ع َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسعیر. نرخ نهاده و قیمت تعیین شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تسعیر شود.
-
بارم
لغتنامه دهخدا
بارم . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) کتاب محتوی محاسبات حل شده . و بمناسبت نام واضع آن بدین نام موسوم شده است . || ریز نمرات مخصوص آزمایش یک پرسش . برای بدست آوردن معدل نمرات یک آزمایش پرسش ها را به اجزایی چند تقسیم و برای هر جزء نمره ای تعیین میکنند، نمره ٔ...
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) حسن الملاحة الفوی الحنفی . او راست : «نتیجةالفرضیین فی تعیین فرائض الوارثین ». که با جدولها و چ سنگی در 1321 هَ . ق . منتشر شده است .
-
نمره انداختن
لغتنامه دهخدا
نمره انداختن . [ ن ُ رِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر شدن نمره در جعبه ای که متصل به زنگ اخبار است و نمودار اطاق یا میزی است که از آنجا پیشخدمت را احضار کرده اند. || در کنتور آب و برق و تلفن ، چرخیدن صفحه ای که نمره هائی بر آن ثبت است و تعیین کردن مقدار آ...