کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعی
لغتنامه دهخدا
تعی . [ ت َع ْی ْ ] (ع مص ) دویدن . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || قذف . (ذیل اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تای
لغتنامه دهخدا
تای . (اِ) جامه واری باشد از قماش . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ازناظم الاطباء) (از فرهنگ اوبهی ). رجوع به غیاث اللغات و لسان العجم شعوری ج 1 ورق 296 ب شود : تا بدیوان ممالک در حساب زر به دینار آید و جامه به تای عقد عمرت باد...
-
تای
لغتنامه دهخدا
تای . (اِخ ) شطی در اسکاتلند بریتانیای کبیر که وارد دریای شمال شود. این شط از کوههای «گرامپیان » سرچشمه گیرد و بنامهای «فیلان » و «دوچات » نامیده شود، آنگاه از «بن لاورس » گذرد و «لوچ - تای » خوش منظره را تشکیل دهد. سپس از جمله کوههای گرامپیان خارج گ...
-
تای
لغتنامه دهخدا
تای . (اِخ ) ژان دو لا تای . شاعر فرانسوی که در حدود 1540 م . در «بونداروی » متولد شد و بسال 1608 درگذشت . نخست به تحصیل حقوق پرداخت آنگاه خود را وقف ادبیات کرد. از اوست : 1- تفأل (1574 م .). 2- تاریخ تقلیدهای لیگ (1595 م .). 3- شاؤل (تراژدی ) حاوی...
-
تای
لغتنامه دهخدا
تای . (اِخ ) ژاک دو لا تای . برادر «تای » سابق الذکر که در بونداروی بسال 1542 م . متولد شد و در طاعون 1562 درگذشت . آثار وی را برادرش «ژان دو لا تای » انتشار داد از آن جمله : 1- روش ساختن شعر در فرانسه چنانکه دریونانی و ایتالیایی (1573 م .) 2- یک هجو...
-
طای
لغتنامه دهخدا
طای . (اِخ ) دهی از دهستان راوه رود بخش کامیاران شهرستان سنندج ، واقع در 38هزارگزی شمال باختر کامیاران و 2هزارگزی هندیمن . کوهستانی و سردسیر است با 1532تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا انواع میوه ها ولبنیات . شغل اهالی باغبانی و گله داری است . را...
-
طای
لغتنامه دهخدا
طای . (معرب ، اِ) شای . معرب چای . (دزی ج 2 ص 19). رجوع به چای شود.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد ابوالحسین کاتب . یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 1 ص 129 ببعد) آرد: حمزه در زمره ٔ اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحسین احمدبن سعد در ایام القاهرباﷲ بعمل خراج منصوب گردید و در غره ٔ جمادی الاولی سال 321 هَ ....
-
دویدن
لغتنامه دهخدا
دویدن . [ دَ دَ ] (مص ) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن . تاختن . (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک . قرضبة. قحص . افاجة. فندسة. کودءة. هبذ. کعسبة. تعی . جظ. طعسبة. رطل . رطول . نوداءة. ردی . ردیان . وَفَض . وفض . ایفاض . استیفاض . فدید. وکز. تلبط...