کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعنیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعنیف
لغتنامه دهخدا
تعنیف . [ ت َ ] (ع مص ) درشت کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درشتی کردن . (آنندراج ). نرمی نکردن با کسی . (از اقرب الموارد). || سرزنش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ملامت نمودن . (زوزنی ). سرزنش و ملامت نمودن به درشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطب...
-
جستوجو در متن
-
لوم
لغتنامه دهخدا
لوم . [ ل َ ] (ع مص ) لومَة. ملام . ملامة. (منتهی الارب ). اِلامة. نکوهش . سرزنش . سرکوفت . بیغار. بیغاره . سراکوفت . تعییر. توبیخ . تعنیف . سرزنش کردن . (ترجمان القرآن جرجانی ). نکوهیدن . (تاج المصادر) (دهار). ملامت کردن . (زوزنی ). عَذل : نصیحتگری ...
-
تبکیت
لغتنامه دهخدا
تبکیت . [ ت َ ] (ع مص ) زدن کسی را با شمشیر و عصا و امثال آنها. (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط). زدن کسی را بشمشیر و چوبدستی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیش آمدن کسی را بمکروه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (نا...
-
درشت کردن
لغتنامه دهخدا
درشت کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب )زبر کردن . خشن کردن . تخشین . (تاج المصادر بیهقی ) : اًثفان ؛ درشت کردن ِ کار دست را. (تاج المصادر بیهقی ). || کلان کردن . حجیم کردن . سطبرکردن . تغلیظ. (المصادر زوزنی ). || سخت کردن . اًعناف . تعنیف . || ناهموا...
-
توبیخ
لغتنامه دهخدا
توبیخ . [ ت َ ] (ع مص ) سرزنش کردن . (زوزنی ) (دهار). نکوهیدن و بیم و تهدید کردن و سرزنش نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملامت و سرزنش کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ملامت و نکوهش وسرزنش . (ناظم الاطباء). نکوهش . توکیس . ع...
-
نابسامان
لغتنامه دهخدا
نابسامان . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بی ساز و برگ . (ناظم الاطباء). چیزی که هیچ سامان و اسباب با خود نداشته باشد. (آنندراج ). مختل . || بی سامان . بی سرانجام . بدون ترتیب و نظم و آراستگی . (ناظم الاطباء). آشفته کار. بی هنجار : ای فلک سخت نابسامانی کژرو و باژ...
-
درشتی
لغتنامه دهخدا
درشتی . [ دُ رُ ] (حامص ) سختی . (غیاث ) (آنندراج ). شدت . شَرز. شَرص . شَزَن . شُزُنة. شُزونة. قُرْقَفة. قَعْضَبة. (منتهی الارب ). || صلابت . (یادداشت مرحوم دهخدا). جُساءة. جَلَد. عَرْدَمة. عَلَب . قَرْدَسة. قَزَب . قَعْسَرة. مَعَز. (منتهی الارب ). ...
-
ملامت
لغتنامه دهخدا
ملامت . [ م َ م َ ] (ع مص ) ملامة. رجوع به ملامة شود. || (اِمص ) سرزنش و نکوهش و با لفظ کردن و کشیدن و آمدن مستعمل . (آنندراج ). مأخوذ از تازی ، نکوهش و سرزنش و عتاب و طعن و مذمت و تأدیب . (ناظم الاطباء). سرزنش . سرکوفت . سراکوفت . ذم . لؤم . ملام...