کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعلیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تعلیمی
لغتنامه دهخدا
تعلیمی . [ ت َ ] (ص نسبی ) آنچه قابل تعلیم باشد. درخور تعلیم . رجوع به تعلیم شود.- جسم تعلیمی . رجوع به همین کلمه شود.- علم تعلیمی یا علم اوسط ؛ علم ریاضی که قسمی از علم نظری است .
-
آموزانیدن
لغتنامه دهخدا
آموزانیدن . [ دَ ] (مص ) آموزاندن . تعلیم . (دهار).
-
ناآمختنی
لغتنامه دهخدا
ناآمختنی . [ م ُ ت َ ] (ص لیاقت ) نیاموختنی . غیرقابل آموختن . تعلیم ناپذیر. غیر قابل تعلیم و تعلّم . که سزاوار آموختن نیست . || عادت ناپذیر. رجوع به آمختن شود.
-
پس خیز
لغتنامه دهخدا
پس خیز. [ پ َ ] (نف مرکب ) شاگرد و نومشق کشتی گیران چرا که بعد از تعلیم همه ٔ شاگردان استاد بجهت تعلیم با او کشتی گیرد. (بهار عجم و شرح از غیاث اللغات ).
-
منته سوری
لغتنامه دهخدا
منته سوری . [ م ُ ت ِ س ُ ] (اِخ ) مونته سوری . پزشک و استاد تعلیم و تربیت ایتالیائی (1870 - 1952م .). اساس نظر او در تعلیم و تربیت ، رشد اطفال با تمرین هائی است که مورد علاقه و اشتیاق کودکان باشد و بازی مهمترین روشی است که مربی باید در تعلیم و تربیت...
-
آموزاندن
لغتنامه دهخدا
آموزاندن . [ دَ ] (مص ) آموزانیدن . تعلیم . آموختن ، چون متعدی باشد. رجوع به آموزیدن شود.
-
آموزگاری
لغتنامه دهخدا
آموزگاری . [ زْ / زِ ] (حامص مرکب ) چگونگی و عمل و صفت آموزگار. تعلیم .
-
آموزنده
لغتنامه دهخدا
آموزنده . [ زَدَ / دِ ] (نف ) آنکه آموزد دیگری را. مُعلّم . پیر تعلیم . || آنکه از دیگری آموزد. مُتعلّم .
-
مانژ
لغتنامه دهخدا
مانژ. [ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) محوطه ٔ مخصوص تعلیم اسبان و سواران .
-
دی
لغتنامه دهخدا
دی . [ دِ ] (اِخ ) توماس (1748-1789م .). مصلح اجتماعی انگلیسی و طرفدار انقلاب امریکا و لغو برده داری بود و از تعلیم و تربیت «طبیعی » در مقابل تعلیم و تربیت مرسوم طرفداری میکرد. (از دائرة المعارف فارسی ).
-
پداگوژی
لغتنامه دهخدا
پداگوژی . [ پ ِ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) (از یونانی پِدُس ، کودک و آگوژِ رهبری ) علم تعلیم و تربیت اطفال . دانش ِ آموزش و پرورش نوجوانان که شامل تعلیم و تربیت اخلاقی ، علمی و بدنی آنان میشود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (بک ) عبید. او راست : تعلیم الخیل و مناوراتها طبعبولاق سال 1284 هَ . ق . تعلیم البیادة و مناوراتها طبع بولاق ؟ و تعلیم السواری طبع بولاق سال 1284 و رسالةفی تعلیم الشرخجیة طبع بولاق بسال 1287 و قانون القلاع و القشلاق طبع بولاق ...
-
کلیة
لغتنامه دهخدا
کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع اِ) مدرسه ٔ عالی که در آن علوم مختلف تعلیم دهند. (از المنجد). و رجوع به اعلام المنجد شود.
-
کور
لغتنامه دهخدا
کور. (فرانسوی ، اِ) تعلیم . تحصیل : کور تاریخ . || دوره ٔ تحصیلی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
طوبیا
لغتنامه دهخدا
طوبیا. (اِخ ) لاوی که یهوشافاط برای تعلیم به یهودا ببلاد یهودا فرستاد. (قاموس کتاب مقدس ).