کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعقیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعقیة
لغتنامه دهخدا
تعقیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) خورانیدن چیزی به بچه ٔ نوزاده تا بیرون آورد آنچه در شکم وی باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیر به هوا درانداختن . (تاج المصادر بیهقی ). انداختن تیر در هوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب...
-
واژههای همآوا
-
طاغیة
لغتنامه دهخدا
طاغیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث طاغی . || سخت ستمکار. (منتهی الارب ). و بدین معنی تاء آخر کلمه را برای مبالغه بکلمه می افزایند. بیدادگر. (مهذب الاسماء). جبار عنید. (دهار). سخت ظالم . متمرد. خودکامه . || احمق متکبر. (منتهی الارب ). || (اِمص ) بیدادی . (م...
-
جستوجو در متن
-
بلند
لغتنامه دهخدا
بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص ، ق ) مقابل پست . (از برهان ). مرتفع و عالی و سرافراز. (ناظم الاطباء). کشیده . افراشته . برافراشته . مرتفع، در مقابل کوتاه و پست . (فرهنگ فارسی معین ). اشرف . أعلی . أعیط. افراخته . باذخ . أکوم . باسق . تِلو. جاهض . رفیع. رفیع...