کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعفی
لغتنامه دهخدا
تعفی . [ ت َ ع َف ْ فی ] (ع مص ) از «ع ف و») مدروس شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کهنه و مضمحل شدن . (از اقرب الموارد). || ناپدید شدن و نیست گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
طافی
لغتنامه دهخدا
طافی . (اِخ ) ناحیتی است به هندوستان با شهرهای آبادان ، و نعمت فراخ ، و مردمانش اسمرند و سپید. (حدود العالم ).
-
طافی
لغتنامه دهخدا
طافی . (اِخ ) نام اسبی است . (منتهی الارب ).
-
طافی
لغتنامه دهخدا
طافی . (ع ص ) بر آب برآینده . (منتهی الارب ). آنچه بر سر آب از سبکی و لطافت بالا برآید. ضد راسب . (غیاث اللغات ). آنچه بر روی آب ایستد. بر سر آب آمده مانند ماهی مرده ٔ در آب . رجوع به ج 2 ص 229 دُکری شود. || (اِ) پرده ای است بر شکم زیر پوست و بر زبر ...
-
جستوجو در متن
-
متعفی
لغتنامه دهخدا
متعفی . [ م ُ ت َ ع َف ْ فی ] (ع ص ) ناپدید شونده و نیست گردنده . (آنندراج ). سراسر ناپدید شده و نیست گردیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعفی شود.
-
غرابات
لغتنامه دهخدا
غرابات . [ غ ُ ] (اِخ ) نام جائی است ، و در شعر لبید آمده است ، و آبهائی متعلق به خزاعة پائین تر از کُلَیَّة است . کثیر گوید : اقیدی دماً یا ام عمرو هرقته فیکفیک فعل القاتل المتعمدو لن یتعدی ما بلغتم براکب زورة اسفار تروح و تغندی فظلت باکناف الغرابات...
-
اعفاء
لغتنامه دهخدا
اعفاء. [ اِ ] (ع مص ) از گناه درگذشتن . (آنندراج ). عفو کردن . (مصادر زوزنی ). || پاک گردانیدن کسی را از کار و مبرا ساختن : اعفاه عن الامر؛ پاک گردانید او را... (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاک ساختن کسی را از کار. (از اقرب الموارد). || انبوه گردان...
-
ناپدید شدن
لغتنامه دهخدا
ناپدید شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناپدید گشتن . پنهان گشتن . (ناظم الاطباء). ناپیدا شدن . مخفی شدن . نهان شدن : صبح شباهنگ قیامت دمیدشد علم صبح روان ناپدید. خاقانی .و اعلام ظلام در افق باختر ناپدید شد. (سندبادنامه ص 328). و زاغ شام در زوایای مغر...